گفتم که اومدم
گفت نه دیر اومدی
گفتم نه به خدا زود اومدم بیشتر ببینمت
گفت نه عزیزم دیگه خیلی دیر اومدی
میخوام بنویسم از رفتن عطر زنبق و یاسهای کوچه اشنایی ها
یا از بالها اغشته به خون عشق قاصدکها _ یا بگم که سست شدم با برق اولین نگاه
یا که تو لحظه تلخ وداع _ شکستم تموم شدم _ تو ترس التهاب
یادته عزیزم هیچی نگفتم و خیره موندم به تموم اون چشات اما تو خودم
اما تو خودم کبود شدم مثل رنگ اون لبات زبونم زندانی شد پشت تموم دندونام
اما چشمام که فقط خیره بودم ولی اشکام هموشون اسیر شدن نگام
بعد این همه مدت که میرم تو عالم گذشته
یاد اون نگاه اخر ؟!! نه از اون نگاه مونده فقط یه سایه که خیره شده توی چشام ...
تو هنوز با التماس میگی نذار که پاک بشه رنگ نارنجی پاییز ما
میخوام یه چیزی رو که حتی تو تنهایی خودم هم جرات گفتنش رو نداشتم بگم
سارا پشت تموم این حرفا : یه فریاد بلند به وسعت تموم احساسم هست
روز اخر واسه اولین بار بود که تو سکوت کرده بودی من حرف میزدم
میدونی همیشه یاد اون لحظه اخر عذاب میدم یادم میاد که با التماس میگفتم تنها نذارم که من به تو محتاجم من تو رو دوست دارم جوابت مثل پتک تو سرم میخوره ( گفتی دیگه دیره واسه گفتن حرفی که تو تموم این روزا انتظار کشیدم خیلی دیره گفتی میدونستم دوسم داری اما این حرف رو هیچ وقت از دهنت نشنیدم ولی گفتنش الان خیلی دیره ) متاسفم
تو تموم این روزا عذابکشیدم که چرا از عشقی که به تو داشتم هیچی نمگفتم و تو خودم میسوختم نمیدونم شاید اون دم اخر ... ولی گفتم و شنیدم تاوانش روهم پس دادم
میدونم که دیره ولی الانم مثل همومن شب دوباره میگم که سارا جون سارای من دوست دارم منو تنها نذار من به تو اون دستای مهربونت _ به تو اون چشای قشنگ و نازت _ به حرف زدنهای هر شب احتیاج دارم منو تنها نذار به خدا تو دوستت دارم ( چرا داد میزنی ) میخوام بگم همه بدونن که اره من ساشا تو داره فریاد میزنه که من بدون تو مردم (میدونی عزیزم اون موقع که من التماس میکردم یادته که میگفتم تورو بخدا نمیخوام دیگه بگی دوسم داری فقط موقع حرف زدن منو نگاه نکن اما تو ... )
اره سارا تموم اون لحظه های اخر هیچ وقت از یادم نمیره نمیتونم خودمو ببخشم هیچ علتی جز غرور بیش از حد من باعث اون رفتار نمیشد واقعا الان .....
فقط دلم میخواد یه بار دیگه حتی تو خواب ببینمت و .....
اخرین بوسه ای که زدی روی لبام دیگه جاش پاک نمیشه.
نمیشه که این روزا از زندگیم پاک بشه تو یه اتفاق نبودی که گذر زمان تو رو از من بگیره
تو تموم من بودی ... من کنار تو سیب خوشبختی زندگی رو گازش زدم اما ...
اما انگار سرنوشت نمیتونست ببینه که دو نفر اینجوری تا به کجا میتونن همدیگه رو دوست داشته باشن واسه همین بودش که اسب سیاه بال دار پرواز بلند رو واسه تو زین کردش .
تا شاید که من بگم خداحافظ . اما تو رو من همیشه کنار خودم میبینم واسه اینه که الانم سرنوشت از دست ما ناراحته . اما اهای اهای های سرنوشت با تو هستم تو فقط منتظری که من بگم ...
میتونی امشب گوش کنی که دارم فریاد میزنم اهای بهشت که تو شدی طلایه دار این عشق
همه گوش کنید فقط یه بار میگم خداحافظ بانوی عشق
انگاری که سرنوشت راضی شد و رفت پی کار خودش
سارا جون حالا من موندم و تو با یه دنیا ارزو و عشق .
الان باید بگم که من دارم میرم به سمت سرنوشت .
اما اینو به تو قول میدم از همون قولای سارایی که همیشه بهت میدادم .
مطمئن باش که تو هیچ وقت از زندگی و دل من پاک نمیشی تو واسه من یه حس جاوید هستی
اما الان باید برم اینو بدون که تو رو و تموم خاطره های تو رو هم با خودم میبرم
دیگه حتی یک کلمه هم از کس دیگه ای جز تو اینجا نمی نویسم
مطمئن بدون که تموم اینجا فقط مال تو هست مال تو و دل من
و دیگر هیچ !... خدانگهدار !...
ساک سفرت عزیز بردار و برو
من را به در و پنجره بسپار و برو
هر بار که غیر از گله حرفی نزدی
این بار بگو خدانگهدار و برو
یک ربع هنوز مانده تا رفتن تو
پس حداقل مرا نیازار و برو
اصلا نگران نباش از بابت من
حرفی بزن از امید دیدار و برو
من گریه نمیکنم که راحت بروی
این را به حساب عشق بگذار و برو
سلام ...
کلیپی به مناسبت ۲۹ بهمن ماه طراحی کردم
خوشحال می شوم شما هم نظرتون رو بدید
موفق باشید
--
آپ کردید خبر کنید .
سلام
خوبی دوست من؟
سال نو را تبریک میگم
امیدوارم سال خوب و پر برکت و سرشار از موفقیتی پیش رو داشته باشی
سلام دوست خوبم. شما معلوم هست کجایی؟؟؟؟؟؟؟
من خیلی واستون آف گذاشتم اما هیچ جوابی نداشتم!مگه قرار نبود با شیوا جون بیاین پیشم!پس چی شد! مگه قرار نبود اون دفتراتون و بهم بدین! پس کجایین! یه خبر بهم بدین ممنونم.
اگه میخوای ع ش ق واقهای رو بفهمی به این وبلاگ برو تا درک کنی عش ق که در درون تو همش ...............
سلام /خوبین
سلام
منم...یادت آمد بیا
تل زده بودی یادت آمد
اگر من فقط برای امروز زندگی کنم ، ترس از فردا فرصت آنرا نخواهد یافت که فکر مرا به خود مشغول کند . تا زمانیکه من قدرت خود را برروی فعالیتهای امروز متمرکز می کنم در ذهن من جایی برای نگرانی و اضطراب باقی نخواهد ماند . اگر من تلاش کنم که تمام لحظات امروز را با چیزهای خوبی که دیده و شنیده و انجام داده ام پربارتر نمایم خواهم توانست که در شب هنگام با رضایت خاطر و آرامش و قدردانی به روزی که گذرانده ام فکر کنم .
آیا توجه بیش از اندازه به احساسات منفی به این دلیل نیست که من برای خود احساس تأسف کنم ؟
من امروز از نخستین ساعات صبح تا آخرین لحظات شب تلاش خواهم کرد که با تمرکز به تمام مواهب طبیعی و نعمت های خداوندی و تمام چیزهای دوست داشتنی تمام لحظات خود را سرشار از شادی کنم و افکار و احساسات منفی اجازه خود نمایی ندهم .
من امروز از پیله تنهایی و تأسف خوردن برای خود بیرون می آیم و فقط برای امروز زندگی می کنم .
سلام
کمی اطرافم شلوغ است و دیوانه های ادبیات درباری ام حتی
به جوانی من هم رحم نمی کنند
چه برسد به دوستانی که لطفشان در وبلاگ خصوصیمان شامل حال می شود
من مدتهاست هیچ بویی احساس نمی کنم
اما شما این گلها را بو کنید و تعریف جدیدی برای من داشته باشید
[گل][گل][گل]
[گل][گل][گل]
انتظار واژه ی غریبی است ...
واژه ای که روزها یا شایدم ماههاست
که با آن خو گرفته ام.
که چه سخت است انتظار ..
هرصبح طلوعی دیگراست برانتظارهای فرداهای من!
خواهم ماند تنها در انتظار تو
چرا نوشتم در برگ تنهاییم برای تو، نمیدانم؟
شاید روزی بخوانند بر تو، عشق مرا
می دانم روزی خواهی آمد، می دانم
گریان نمی مانم، خندانم!
برای ورودت ای عشق
وقتی که به یادت می افتم،
به یاد خاطراتت ...نامه هایت را مرور می کنم،
یک بار ...نه ...بلکه صد بار
وجودم را سراسر عشق فرا می گیرد
تو را من چشم در راهم !!!!
سلام
ممنون که سر زدین
امیدوارم اوضاع بر وفق مراد باشه
و امیدوارم دوباره وبلاگتون رو فعال کنید و بنویسید
موفق باشید
سلام .دیگه یکسالی از خدا حافظی شما گذشته .نمی دونم می ای اینجا یا نه ...ولی می ایی اینگار............ولی ممنون که بیادمی.....راستی ازدواج کردید ؟
برات آرزوی موفقیت میکنم
ولی خیلی بیمعرفتی
شاد باشی و در پناه حق
سلام دوست من پست قشنگتو خوندم و استفاده کردم /منم بایک غزل متفاوت به روزم //امشب به صرف یک غزل تلخ دعوتید!!!
بر سنگفرش
یاران ناشناخته ام
چون اختران سوخته
چندان به خاک تیره فرو ریختند سرد
که گفتی
دیگر، زمین، همیشه، شبی بی ستاره ماند.
***
آنگاه، من، که بودم
جغد سکوت لانه تاریک درد خویش،
چنگ زهم گسیخته زه را
یک سو نهادم
فانوس بر گرفته به معبر در آمدم
گشتم میان کوچه مردم
این بانگ بالبم شررافشان:
(( - آهای !
از پشت شیشه ها به خیابان نظر کنید!
خون را به سنگفرش ببینید! ...
این خون صبحگاه است گوئی به سنگفرش
کاینگونه می تپد دل خورشید
در قطره های آن ...))
***
بادی شتابناک گذر کرد
بر خفتگان خاک،
افکند آشیانه متروک زاغ را
از شاخه برهنه انجیر پیر باغ ...
(( - خورشید زنده است !
در این شب سیا [که سیاهی روسیا
تا قندرون کینه بخاید
از پای تا به سر همه جانش شده دهن،
آهنگ پر صلابت تپش قلب خورشید را
من
روشن تر،
پر خشم تر،
پر ضربه تر شنیده ام از پیش...
از پشت شیشه ها به خیابان نظر کنید!
از پشت شیشه ها
به خیابان نظر کنید !
از پشت شیشه ها به خیابان
نظر کنید ! ... ))
از پشت شیشه ها ...
***
نو برگ های خورشید
بر پیچک کنار در باغ کهنه رست .
فانوس های شوخ ستاره
آویخت بر رواق گذرگاه آفتاب ...
***
من بازگشتم از راه،
جانم همه امید
قلبم همه تپش .
چنگ ز هم گسیخته زه را
ره بستم
پای دریچه،
بنشستم
و زنغمه ئی
که خوانده ای پر شور
جام لبان سرد شهیدان کوچه را
با نوشخند فتح
شکستم :
(( - آهای !
این خون صبحگاه است گوئی به سنگفرش
کاینگونه می تپد دل خورشید
در قطره های آن ...
از پشت شیشه ها به خیابان نظر کنید
خون را به سنگفرش ببینید !
خون را به سنگفرش
بینید !
خون را
به سنگفرش ...)
شاملو
دلم برات تنگ شده
کجایی؟
هر جا باشی برات ارزوی سلا متی دارم
نمی دونم عروسی کردی یا نه برات اروزی خوشبختی دارم
به شیوا جون هم سلام برسون
من قرار عروسی شما رو ۲۳ آذر بود هنوز یادمه
ولی منتظر شدم خبری از شما نشد
به هر حال خداحافظ شما
سلام خوبی دوست قدیمی؟
خیلی دلم میخواد بدونم چه میکنی
ا زدواج کردی یا نه؟
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً
ما بازم آپ کردیم
یاحق!!
سلام دوست قدیمی
من برگشتم خوشحال میشم بهم سر بزنی..
سلام........شاد باشی
وای بر من ، وای بر ما ، یار ،
تنها خواست مان بود عشق ستودمان ،
و میان آن همه درد
تنها دو تن زخم آلود از آن ما شد .
.
.
.
با نوشته ای از دلتنگی های کدوکی به روزم
با حضورت در بازی کودکی ما سهیم باش
با هزار درود
بدرود
<~~~~hichkas~~~~>
سلام.من شما را لینک میکنم.موفق باشید
با سلام : باغم از دست دادن بهترین دوستم : هومن پر کشیدhamraz
سلام.به ما هم سر بزن
سلام /.
سال و مال و فال و حال و اصل و نسل و بخت و تخت
بادت اندر شهریاری برقرار و بردوام
سال خرم، فال نیکو، مال وافر، حال خوش
اصل ثابت، نسل باقی، تخت عالی، بخت رام
اگر چه یادمان می رود که عشق تنها دلیل زندگی است اما خدا را شکر که نوروز هر سال این فکر را به یادمان می اورد.پس نوروزت مبارک که سالت را سرشار از عشق کند
--------------------------------------
سال نو را پیشاپیش تبریک می گویم .
شاد و تندرست باشی برادرم /.
سلام .دوست عزیز....سال نو شما مبارک .............با بهترین ارزو ها وسالی سرشار از شاد کامی و موفقیت[گل]
salam doste man khobi?sale not mobarak ishalla sale khobi dashte bashi
سلام.آپم.سر بزن و نظر یادت نره دوست من
سلام.چرا سر نمی زنی؟
سلام
خوبی؟
خیلی خیلی خوشحال شدم که هنوز منو فراموش نکردی و تعجب هم کردم که چه عجب یادی از من کردی
قرار بود برام خبر بدی ؟چه خبر ؟
امیدوارم سایه غم در زندگی تو تبدیل به نور زیبایی خورشید شود...و حتما خواهد شد ..
سلام برسون ( خودت می دونی به کی )
برا ت ارزوی خوشبختی دارم اگه شد برام ایمل بده
منتظرم
aytak2000f@ yahoo.com
دلم برات تنگ شده
اندرمیان با مطالبی تازه تر و جدید تر و دیگر همه چی
اوهوم
سلام خوبی/؟
چه خبرها
دلم برات تنگ شده
من ایدی تو رو دارم منتها یاهو نمیرم همین جا برام اف بزار یا برام ایمل بزن
سعی می کنم برات ایمیل بزنم در اولین فرصت
فعلا
سلام برسون
راز داوینچی این نیست که مسیح همسری داشته، تاریکی علم انسان شاید این باشد که باور نمیکند، خدا هم میتواند کسی را عاشقانه دوست داشته باشد.
یاحق...!
سلاممممممممممممممممممم
خوبی؟ دکتر جون؟
ممنونم طاعات و عبادت تو هم قبول باشه
برای من یکی از ته دل دعا کن
دل منم که تنگه تنگ شده
باز میبینمت
برگ ریزان بار دیگر آپدیت شد...
سلام
مگه میشه من فراموشت کنم؟
من در این شهر غریبم
و در این خاک فقیر
به کمند تو گرفتار و به دام تو اسیر
آتش عشق چنان در دلم افروخته بود،
دیده گر آب نمی ریخت
جگر سوخته بود
salam doste man khobi?
دوست من اگه مایل به تبادل لینک یا بنر هستی به سایت ما هم سری بزن ممنون سایت نمک گیر
salam chetori?
nemidoni che ghadr az didane commentet khosh hal shodam.delam barat tang shode dostam
ye khabar bedam behet ,3 roze dige daram ezdevaj mikonam...
baram az khodet bego
سلام:؟
خیلی دلم تنگ برات /
سلام وبلاگ خوبی دارین موفق باشین
سلام....خوبی...مگه میشه از یادم بری.....یک هفته نمیشه اومدم اینجا....وبلاگت و مثل یک داستان از اول تا اخر خوندم.....دوست داشتم ردی بزارم حتی تو یاهو...اما مطمئن نبودم بیای و بخونی.....خوشحالم از اینکه می بینم ...........اوضاع به کامت و همه چیز بر وفق مرادت هست دوست قدیمی....شاد باشی...محتاج دعا
سلام.....اون ادرس اد کردم چیزی به نمایش نیومد تو لیستم....بهرحال با دوتا ایدی بود.....یکشو میزارم roya0sharghi26@yahoo.com
سلام..خوبی...دیروز تو ذهنم بود اینجا پی ام بزارم چرا انلاین نمیشی...امروز اومدم تونظراتم دیدم که از شما کامنت دارم ..جدا خوشحال شدم...ممنونم ازت همیشه سلامت باشی
شما قلم خوبی داری..بازم بیا بنویس.....حیفه..مواظب خودت باش....
نمیدونم چرا حس میکنم این کامنی که اومدی وبلاگم گذاشتی لحن ادبیات حرف زدن شما نیست....
سلام
نه اصلا وابدا ..من کامنهای قبلیت و دارم ..یکم طرز نوشتاریت تغییر کرده ...فقط کلمه ما و بکار نمی بردی..........میگم ایدیتون چطور شده دو تا داشتی.........ایشالله دوباره باانگیزه شید
بعضیها را نوشتم
شعر شدند
بعضیها را نتوانستم بنویسم
اشک شدند
بعضیها را اما
نه
میشد نوشت
و نه
ننوشت
آنها را فقط زیستم !
میگم ایدیتو راه انداختی؟ چند روز پیش انلاین بودی...یک زمانی زیاد با هم چت داشتیم...واس همین گفتم تغییر کردی ..درمورد غرورت ..........نیدونم........یادم دوستان از شما تعریف میکردن ولی هیچ وقت نخواستم ان زمان واس غرورم ببینم شما رو.....
در مورد چی گفتید سوئ تفاهم شده.....شما هم شاد باشی