یادی از سارا

نمیرد آن کس که یادش زنده است !

 

      .......)

تو یه روز پاییزی که بارون می اومد عشقم رو به دست گلچین روزگار س÷ردم

سارا نرفته ..... فقط رفت تا به زیبا ترین فرشته های خدا سلام کنه

من منتظرش هستم برمیگرده

اره بعد از هشت سال

هنوز خیسی دستش رو که برای اخرین بار تو دستم گرفت احساس میکنم

هنوز بوی تنش ...

هنوز هم سرم از بوی عشقش خالی نشده

مگه میشه که یه همچین عشقی فراموش بشه

سارا تا همیشه تو وجود من زنده خواهد بود

باور اینکه سارا من رو ترک کرده هنوز هم قابل درک نیست

اخه هنوز هم تو خاطرم تو رویاهام دارم باهاش زندگی میکنم

 

یه دونه از شعر هایی که برای سارای عزیزم نوشتم رو میخوام پایین بیارم

بعد از خوندش خواهش میکنم که .... حداقل یه خدابیامرزه بگید

شاید با این کار شما روحش قرین رحمت الهی قرار بگیره

 

 

تصویری از امدنت

آن سرابی که همیشه سیراب می کندم

برای امدنت ای خاطره یک ارامش

تمام هستی خود رو پر از اشک شوق خواهم کرد

برای ورودت

تمام زنبق و نرگسها رو از

خواب پاییزی بیدار خواهم کرد

ای الاهه ناز وجودم

میدانم ارزوی بس بیهوده دارم

که روزی ..... شاید

.. که شاید روزی

قدمهای گرمت رو روی سنگ فرشی از وجودم

که به یمن حضورت

بر پهنای پیکر خود باز کرده ام بگذاری

اما .....

اما میدانم .. که سراب ، سایه ای از خاطره های توست

ای برگ همیشه جاویدم

بوسه ای بر یادت و

هر شب تمنای از پایت خواهم کرد

که برای دوباره

به خواب پسری که جز تو هیچکس رو نداره سر بزنی

 

به یاد او و تقدیم به او

 

 

نظرات 70 + ارسال نظر
کلاغ سیاه سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 02:54 ق.ظ http://kalaghsyiah.mihanblog.com

سلام وبلاگت قشنگه . اومدم برای تبادل لینک اگه خواستی لینکما بزار بعد بهم خبر بده تا در اولین فرصت لینکت کنم .

مریم سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 03:03 ق.ظ http://www.4everyone.persianblog.com

سلام. بلاخره منم اول شدم. ولی وب لاگت یکم ناراحت کننده بود. به هر حال امیدوارم یاد و خاطذه سارا همیشه زنده باشه و خدا رحمتش کنه. به امیدش و در پناهش.

شهرزاد سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 03:49 ق.ظ http://maman-o-golak.blogfa.com

یه روز پرسیدی: بخاطر کی زنده هستی ؟ با اینکه دوست داشتم با تمام وجودم داد بزنم " بخاطر تو " ! گفتم: " بخاطر هیچ کس" ! پرسیدی: پس بخاطر چی زنده هستی؟ با اینکه دلم داد میزند .... " بخاطر دل تو" ..! با یک بغضی بهت گفتم: " بخاطر هیچ چیز" ازت پرسیدم: تو بخاطر چی زنده ای؟ در حالی که اشک تو چشمات جمع شده بود گفتی: " بخاطر کسی که بخاطر هیچ زنده است" .....! یادت هست ؟؟؟؟ ~

عاطفه سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 03:51 ق.ظ http://www.atefeh87.blogfa.com

سلام!
واقعا که خیلیییییییییییی با احساس بود.. مخصوصا شعری را که براش گفتید!!...مطمئن باشین حس حضورش از توی وجودتون ، با این عشقی که بهش دارین، هیچ وقت بیرون نخواهد رفت! گر چه پیشتون نیست....
از این به بعد سارا خانم هم جزو لیست دعایم خواهند شد، انشالله که با ائمه (ع) محشور شود.
ولی احسنت به این عشق پا بر جاتون!
موفق باشید

شهرزاد* مامان و گلک سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 03:54 ق.ظ http://maman-o-golak.blogfa.com

روحش شاد....
همراه فرشته ها....
و او هست ...همیشه هست...

نیلو سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 05:25 ق.ظ http://www.manana521.blogfa.com

من آپم نمیای ؟ هان؟ اگه نیای دلم میشکنه ها!!!

خانوم کوچولو سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 07:48 ق.ظ http://Khaanoom-Koochooloo.mihanblog.com

سلام.....برای حرف دل که نمیشه حرفی زد....فقط هم به شما تیریک میگم وهم به سارای عزیزتون،گرچه نیست،به خاطرعشق قشنگتون....گرچه دوست داشتن ازعشق برتره...من فکر میکنم که شمابه این مقام رسیدین....خدابیامرزدش...روحش قرین شادی....دل شماهم همیشه شادباشه.....درپناه خدا،شادباشین وامیدوار.

خاطره سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 07:59 ق.ظ http://yadto.blogfa.com

سلاممممممممممممممممممممم دوست جون
خدا بیامرز سارا خانم رو ................شعرتم حرف نداشت عزیز...................البته مگه میشه اسم خاطره توش باشه و قشنگ نباشه **چشمک**
اپ کردی خبرم کن
یا حق

ستاره سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 08:06 ق.ظ http://ghasreyakhi.blogfa.com

سلام
ممنون از نظرتون
واقعیت اینه که نه خودکارم تموم شده نه دست نوشته هام ته کشیده چون اینا مال خودم نیست
این چیزا یه دل خوش می خوات که ندارم
شعرتون خیلی قشنگ بود تبریک می گم بهتون با این انتخاباتون
با ارزوی موفقیت

تنهاترین غزال سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 09:20 ق.ظ http://sarbolanddd.persianblog.com

سلام دوست خوبم
خیلی دلم گرفت..یعنی واقغا سارای عزیزت فوت کرده.....
ایشالا قرین رحمت خداوند قرار بگیره.
ولی ای کاش عشقهای این چنینی تا ابد پایدار بمونه...
شعرت خیلی قشنگه ..تاثیر عجیبی رو من گذاشت.
دمت گرم
سربلند باشی و موفق
بای

خانوم کوچولو سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 09:46 ق.ظ http://Khaanoom-Koochooloo.mihanblog.com

دوباره سلام.....خانوم کوچولو باگفتگوی خدای خوبی وبدی!به روزشد.....درپناه خدا،شادباشین وامیدوار.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 09:51 ق.ظ

سلام
تصمیم گرفتم برای آپ دیت کردن وبلاگ .از روی مسنجر اعلام کنم . اگه تمایل داشتی رو این آیدی پی ام بده تا ادتون کنم . ارادتمند شما .دیده بان .

dideban_dehkade

صلیب نقره ای سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 09:52 ق.ظ http://Silvercross.persianblog.com

سلام غزیزم...خوبی...خوشی...امیدوارهمیشه شاد عاشق باشی..دیگه ان رفت می دونم عزیز بود برات ولی اگرتو شاد باشی ان شاد خواهد بود...همیشه شاد واسمونی باشی

سوگل سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 10:10 ق.ظ http://voroodmamnoe.persianblog.com/

گلم می دونم که هیچ کلامی نمی تونه مرهم زخم اون دل عاشقت باشه پس فقط می تونم بگم مطمئن باش سارا همیشه و همه جا مراقبته و خداش هم سارا رو خیلی خیلی دوست داره. نمی گم خدا بیامرزتش چون مطمئنم گناهی نداشته که خدا بخواد بیامرزتش :)

بانوی باران سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 10:29 ق.ظ http://pouyehm.blogfa.com

دلم گرفت عزیز......خوشحالم از آشنایی با تو

الهه سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 10:31 ق.ظ http://www.shazdekhanomi.persianblog.com

سلام ممنون از حضورت آپم و منتظرتم شاد باشی

نازنین سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 10:49 ق.ظ http://www.mohabbat.blogfa.com


دوست عزیزسلام:

خیلی متاسفم که دوستت را از دست دادید . خدا ایشان را غرق رحمتش کند و با انبیا همنشین سازد .

شعرت هم زیبا بود . خیلی خیلی متاثر شدم .

از حضور مهربان و صمیمی ات ممنونم . خیلی لطف کردید و به وبلاگ پاشا سر زدید .

وبلاگت خیلی زیباشده //قبلی جالب نبود.
در پناه حق شاد و موفق باشید .

هستی سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 11:07 ق.ظ http://www.kohegham.blogfa.com

سلام
خوبید ؟
متن قشنگی بود . برای شما آرزوی سلامت و موفقیت دارم و برای عزیز سفر کرده هم آرزوی روحش قرین رحمت الهی بشه .
منم آپم . یه سری بزنید .
خدانگهدار
روحش شاد

یاس سفید سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 12:23 ب.ظ http://avazeyas.persianblog.com

سلام دوست عزیز..
بسیار متاثر شدم. شعر زیبایی بود. // خدا بیامرزه این عزیز از دست رفته را.// و برای شما آرزوی صبر و روزهای شاد آرزو می کنم.// عشق پاک همیشه در یادها خواهد ماند. // در پناه حق.

غریب اشنا سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 02:55 ب.ظ http://www.hejregol.blogfa.com/

سلام دوست خوب ومهربانم من قبل از این که شما بگی بهتون لینک دادم چون نوشته هات برامن ارزش خوندن دارن.در مورد احساس به این پاکی نسبت به دوستتان فقط می توانم بگویم بغض گلویم را فشرد وبه خاطر این همه عشق وحرمان تنها ثمره اش اشکی بود که بر تسلای اندوه ام بود . مهربان مطمئن باش که سارای تو برای توست مهم نیست اکنون پیش تو نیست ولی روزی خواهد رسید که دست در دست هم خواهید داد وطعم شیرین مهربانی و وصال را خواهید چشید این وعده خداوند است که می فرماید به هر آن کس که بسیار دوست داری محشور می شوی . بیاد او دلها را شاد کن برای او دست مستمندی رو بگیر این تنها کاری است که می تونی براش انجام بدی . برات ارزوی سر بلندی وموفقیت می کنم

فروغ سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 03:55 ب.ظ http://foorough.persianblog.com

ناراحت کننده بود .

تینا سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 04:36 ب.ظ http://tina-hoolo.persianblog.com

مثل همیم..مرسی اومدی پیشم عزیزم

تینا سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 05:17 ب.ظ http://www.tina-hoolo.persianblog.com

سلام.ممنون که اومدی. واقعا قشنگ بود.
شب را دوست دارم چون با یاد تو اشک می ریزم و به خواب می روم. هر شب در این آرزویم که تورا در خواب ببینم و بگویم مهربانم دلم برایت تنگ شده بود چرا به سراغم نمی آمدی؟؟؟

رضا سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 06:52 ب.ظ http://island1383.persianblog.com

با سلام و درود بر شما و قلم با احساساتان بسیار زیبا و دل نشین ...آرزوی موفقیت روز افزون و تندرستی شما را دارم ...در پناه حق ..وفای شمع را نازم که بعد از سوختن هر دم ......بسر خاکستری از ماتم پروانه می ریزد ....
داستان شب هجران تو گفتم با شمع ....آنقدر سوخت که از گفته پشیمانم کرد ....
مردم از درد و ببالینم نمی آئی هنوز ...مرگ خود می بینم رویت نمی بینم هنوز ....
آشنایان از برم رفتند چون دامن کشان ...شمع را نازم که میگرید ببالینم هنوز ....
تو را بجان خاطر پروانه ای شمع .... که مهمان تو یک شب بیش نیست .....
شمعم که میان شب تار افتادم ....اشکم که از چشم روز گاتر افتادم ....


دلشدگان سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 07:48 ب.ظ http://www.delshodegan.tk

روزهای زندگیم چون سال میگذرند و من تنها و خسته در این برهوت زندگی به دنبال دلیلی برای زندگی کردن شب و روز را سپری میکنم

غزال سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 09:55 ب.ظ http://chaste-fawn.persianblog.com

دوست عزیزم سلام...وای من رو ببخش...بعد از اون همه پست نفهمیدم سارای عزیز دیگه بین ما آدما زندگی نمی کنه...اون پیش فرشته هاست...خدا بیامرزش...دارم فاتحه می خونم...ایشالا که دلت آروم میگیره!!!

نسرین سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 09:56 ب.ظ http://www.icylady.persianblog.com

از خدا می خوام روح سارای عزیز رو قرین رحمت و آرامش کنه.مطمئن باش سارا از اینکه هنوز فراموشش نکردی خوشحاله ولی از اینکه خودت رو عذاب بدی.....نمی دونم....

پاییز سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 10:02 ب.ظ http://ramp.blogfa.com

سلام
خوشحال شدم سرزدی
کار همیشگی عشاق
انتظارتاپای مرگ و حتی پس از آن

الهام د سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 10:15 ب.ظ http://brightsunflower.blogsky.com

خدا رحمتش کنه! خیلی غمگین بود. امیدوارم بعد از اینهمه مدت الان با غصه اش کنار اومدین. ولی:
مرگ پایان کبوتر نیست!

بهار سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 10:54 ب.ظ http://karaneh1364.persianblog.com

سلام.ببخشید که اینقدر رک حرف می زنم.من می گم سارای تو زنده است این تویی که مردی.می گم مردی چون با خیال اون زندگی می کنی نه با خود اون.ادم وقتی دلش با یکی باشه آرزو می کنه که شب بشه و خوابش رو ببینه.پس برو .برو و آروم تر از همیشه بخواب و خودت رو آماده کن برای دیدن چشم هایی که اول خدا رو دیده.یا حق

ستاره چهارشنبه 18 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 12:37 ق.ظ http://hbv1362.persianblog.com

خدایش بیامرزد...........روحش شاد!

بامداد چهارشنبه 18 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 04:21 ق.ظ http://bamdade2004.blogfa.com

سلام//
احساست را با کلمات زیبا بیان می کنی زیبا //
به قلب صبورت تسلیت می گم//
اگه دوست داشتی //
یه سر پیش ما بیا //
انتظار ...

ستاره چهارشنبه 18 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 07:29 ق.ظ http://ghasreyakhi.blogfa.com

سلام

چترها را باید بست.
زیر باران باید رفت.
فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد.
با همه مردم شهر، زیر باران باید رفت.
دوست را زیر باران باید دید.
عشق را، زیر باران باید جست.
زیر باران باید بازی کرد.
زیر باران باید چیز نوشت، حرف زد، نیلوفر کاشت
زندگی تر شدن پی در پی،
زندگی آب تنی کردن در حوضچه «اکنون» است.
رخت‌ها را بکنیم:
آب در یک قدمی است.
روشنی را بچشیم.

کاش می تونستیم زیر بارون اونقد پاک بشیم که هر چی از خدا می خوایم بهمون بده

می فهمم حالتو...

ترانه چهارشنبه 18 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 08:09 ق.ظ http://www.taraneh61.blogfa.com

مرگ پایان کبوتر نیست. برای شادی روح آن عزیز فاتحه ای خواندم. روحش شاد. به دیدنم بیا تا کمی دلت واشه

پریسا چهارشنبه 18 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 08:38 ق.ظ http://bato-amma-tanha.persinablog.com

سلام اول ممنون که بهم سرمیزنی. راستش رو بخوای نمیدونم باید چی بگم. دلم از بیوفایی ها همیشه میشکنه اما خوب همیشه با این تصور سختیهارو برای خودم ساده میکنم که حتما صلاح خدا دراینه. توکل به خدا کن. صبور باش و همیشه عاشق.

سمانه ********** شمیم عشق چهارشنبه 18 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 08:42 ق.ظ http://shamimeeshgh.blogsky.com

با سلام حضور شما دوست عزیز. شمیم عشق آپ شد. منتظر حضورتون هستم.
به روی چشم دوباره براتون می فرستمش.به زودی هم لینک وبلاگ زیباتون رو میذارم.
موفق باشید. یا حق

نگین چهارشنبه 18 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 09:12 ق.ظ http://delaram62.blogsky.com

سلام
بریا سارای خوبت متاسفم!
امیدوارم پیش فرشته ها بهش خوش بگذره.
تو هم دل نگرانش نباش جاش خوبه...

بهار( م .د ) چهارشنبه 18 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 09:44 ق.ظ http://sherebahar.persianblog.com

سلام دوست عزیز . ممنون که خبرم کردی . باورش برام آسون نبود که سارای عزیز به آسمونا پیوسته باشه . اما مطمئنن اگه این عشقی که ازش یاد میکنین در وجود شما دو نفر وجود داشته . هرگز فراموش نمی شه . اما بذار یه نصیحت دوستانه و خواهرانه بهت بکنم . یاد معشوق بدون امید به بازگشت واقعیش ممکنه روح آدم رو از درون تخریب بکنه . هر چند که عده معدودی ازین گونه عشق های بدون بازگشت معشوق فقط به این ارزش که عشق در خمیر مایه وجودشون زنده شده برای تعالی نفس بهره می برن . دوست گلم ...فقط این رو بگم که آیندت رو با این جدایی خراب نکن . بلکه سعی کن بهتر و بهتر بسازیش . اینطوری سارای عزیز هم روحش بیشتر در آرامش خواهد بود ...موفق باشی . یا علی...

سارا چهارشنبه 18 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 12:25 ب.ظ http://bestttgirl2007.persianblog.com

روحش شاد....مرگ در حنجره سرخ گلو میخواند....شتریه که در خونه ی همه ی ما یه روز میخوابه....چه خوبه بتونیم خاطرات خوب و قشنگ از خودمون به جا بذاریم....شاد باشی

نمون چهارشنبه 18 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 01:05 ب.ظ http://nemon.blogfa.com

سلام . خدا رحمت کنه همه ی رفته ها رو . یعنی همه ی آزاد شده ها را از قفس که با مرگ رها میشن .
خوشحال میشم تادل لینک داشته باشیم . لینکم رو گذاشتی خبرم کن . یا علی

شادی چهارشنبه 18 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 01:57 ب.ظ http://http://viraneimatrook.persianblog.com/

سلام ...وب زیبا یی داری... خدا رحمتش کنه

نازنین چهارشنبه 18 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 02:49 ب.ظ http://elaheyesharghy.blogfa.com

سلام دوست عزیز...
مرسی سر زدین...
بازم سر بزنین...
آپ کردین خبرم کنین...
در پناه مهر


نورا چهارشنبه 18 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 03:29 ب.ظ http://nooronline.persianblog.com

با سلام به شما برادر عزیز،خوبید؟
خدا سارای عزیز رو رحمت کنه ..خیلی ناراحت شدم .........واقعا متاسفم............انشاا... همیشه سلامت باشید ...........مطمئنم که سارای مهربون هم دلش میخواد شما خوشبخت بشی پس بخاطر اونم که شده همه تلاشتو بکار ببر..................در پناه حق و التماس دعا

n - k چهارشنبه 18 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 04:21 ب.ظ http://djashegh.persianblog.com

salam ghamangiz bood :(
omidvaram ke ghame akharet bashe
mer30 ke be man sar zadi faghat aval bebin matlabo ki neveshte bad begoo ali joon (cheshmak) khosh bashi va moafagh
bye

نرگس چهارشنبه 18 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 04:22 ب.ظ http://t00fan.blogfa.com

مرسی از این همه لطفت.او با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید گام میزنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر می شوم...واسش آرزوی آمرزش می کنم .

*پرنسس* چهارشنبه 18 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 06:04 ب.ظ http://yasesefid.blogsky.com

یادی از سارا
سارای تو

در برگریزان پاییز
عشقی که هرگز نمیمیرد

این دوست داشتنی ترین حقیقت توست
و دیگر هیچ

...

خدا بیامرزتش
هرچند که برای فرشته های عاشق ذهن نیازی به خدابیامرز گفتن نیست
اونا امرزیده هر دو دنیا هستند
اما اگه رفتی پیشش از طرف من سنگش رو ببوس
بهش بگو
سارا خانمی
یه جورایی ته دلم دوست دارم
خودت میدونی چرا...!
همین.

...
در مورد بانوی پاییزی و فضولیت هم باید بگم
بانوی پاییزی کلمه ای نیست که تنها یه شاعر ازش استفاده کرده و حق استفاده کردن رو داره
هر کسی میتونه بازم به یکی بگه بانوی پاییزی نه؟
شاید حقیقت بانو بودنم اینبار برای مرد زندگیم خلاصه شده
و تا ابد جاودانه میمونه

مثه سارا برای تو

من عشق رو با امیرم شناختم
همون عشقی که تو با سارا شناختی

در هرحال دنیا میچرخه و درو با تخته جور میکنه
امیدوارم جور شما هم پیدا بسه

....
از بابت کامنتات ممنونم
خیلی لطف داری
محبت میکنی میای سر میزنی
امید دارم شاد و سربلند باشی

..
پاییز خوشگلی برات ارزو میکنم
هرچند که از پاییزای چندین سال پیش حالم به هم میخوره
اما دو سالی هست که پاییز رو دوست دارم


...
شاد باشی و سربلند
ممنونم

در خش خش برگهای پاییز به یاد شکسته دلان روزگار باش
غروبت پر امید
و احساست به پاکی باران باد

با احترام * یاس سفید

[ بدون نام ] چهارشنبه 18 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 07:14 ب.ظ

سلام

آره بازم منم
گفته بودی برم مطلب قبلیت رو بخونم
رفتم و پیداش کردم میدونم منظورت کدوم مطلب بود...
« خدایی خوابم میاد ..»

خوشحالم که هدیم به دلت نشست اما من اون رو برات نفرستادم که داغ دلت تازه بشه یا تورو یاد تلخیهای روزگار بندازم
من اون رو برات فرستادم تنها برای اینکه از حرمتها و زیباییهای
زندگیت یاد کنی
از عشقی که برات حقیقی بود و حقیقی موند
میدونی
من فقط نمیدونم که نقش من چی بود؟
با اونهمه تلاشی که من برای پاکسازی روح و جسمت انجام دادم
با اونهمه بیقراریها که برای تو راه انداختنت تحمل کردم
با اونهمه دادو بیدادا و زشتیها که برای فهموندن زندگی بهت
رو دوش کشیدم
آخرش چی شد؟
میخوام بدونم اینقدر یه ادم میتونه بی ارزش باشه برا یکی؟
تورو نمیگم
خودم رو میگم
دیگه از دوست داشتن ادما بیزارم
از کمک کردن بهشون هم بیزارم

بی حرمتی و بی ارزشی که به من در مقابل اونهمه خوبی
داده شد چیز کمی نیست هست؟
حالا که حرف بدین جاها رسیده دارم برات میگم وگرنه خودت خوب میدونی که از یاداوری گذشته حالم بهم میخوره.
از خودم بدم میاد بیشتر از اونی که از تو بدم بیاد از خودم بدم میاد
یه چی ازت بپرسم ؟
من خیلی خر بودم نه؟ یا فکر میکنی خیلی احمق بودم نه؟
نه .. جدی دارم ازت میپرسم.
حق داری اگه اینجوری فکر کرده باشی.
آره خیلی خر بودم .. احمق .. یا هرچیزه دیگه.
اما دیگه نیستم.
من برای کارایی که برات کردم پشیمون نیستم.
من برا اون یه تیکه ارزشی که درت بود برات تلاش کردم.
حس کردم ادمی که یبار عاشق شده میتونه حق زیبا زندگی کردن رو داشته باشه.
شاید سارا من رو بیشتر تشویق کرد سارایی که هنوزم برام یه دروغه اما برای تو حقیقی تر از حقیقت.
خودت میدونی که چقدر بدیهات رو تحمل کردم تا ساخته بشی
از نو .. دوباره.
اما تو چی؟ از من بدی دیدی؟
نه میخوام بدونم دیدی؟
یادته؟
دادو بیدادات .. به گریه انداختنام .. بی توجهیات .. بد رفتاریات
خیلی چیزا از یاد رفته مرد چوبی .. خیلی چیزا
اما تلاش من برای تو هیچ وقت از یادم نمیره.
چه تلاش احمقانه ای بود.

نمیدونم برای چی تو زندگیم اومدی و رفتی؟
خودت خواستی من که نخواستم.
اشک ریختی .. ناله کردی .. به پام افتادی
قسمم دادی یادته؟
که چی؟ که بمونم و کمکت کنم.
نموندم؟ کمکت نکردم؟
دیدی که تا اخرش وایسادم اما تو نخواستی اونی باشی که زندگی میخواست.
خواستی اونی باشی که خودت میخوای.
به چه قیمت؟
به قیمت خورد شدن یه راهنما؟ یه معلم؟ یه باوفا؟

همون بهتر که چیزی نگفتی و رفتی اما ایکاش فقط یه نگاه بهم مینداختی .. فقط یه نگاه
تا بدونی چی کشیدم و چی شدم
ده کیلو وزن کم کردن تو دو هفته چیز کمی نیست.
اشک جم شده تو چشم چیز کمی نیست.
نگاه کردن به یه شکست خوده چیز کمی نیست.

حداقل میدیدی و میرفتی اونی که اینهمه برات خودش رو به اب و اتیش زد اما تو یه کبریت بهش انداختی و گذر کردی.

میدونی؟ من نفرینت نمیکنم.. اگه قراره کسی رو سرزنش کنم اون خودمم.
روزی که شادی گفت لیاقت محبت رو نداری
تو روش وایسادم
نه به خاطر تو .. به خاطر دل شکستت
اما... ای ی ی ه

دیگه حرف از گذشته جز آزار چیزی به همراه نداره
الان من صاحب یه زندگی جدیدم
زندگی که عاشقانه دوسش دارم و براش تا اخر جونم تلاش میکنم
امیدوارم تو هم صاحب یه زندگی قشنگ بشی
شاید با همین لونایی که ازش میگی
برات دعا میکنم خوشبخت بشی

شاید روزی همدیگرو تو گذر روزگار دیدیم اما بی شک روز زیبایی نخواهد بود!
اگه رفتی پیش سارا سلام من رو بهش برسون
بگو ... گفت:
خانمی.. براش دعا کن!

راست گفتی تو زندگی ادم بعضی وقتا قدر با ارزشترین چیزارو نمیدونه اما ...
در هرحال امیدوارم زیبای زندگیت رو پیدا کنی و مردونه باهاش زندگی کنی

برات بهترین خاطره هارو ارزو میکنم
شازده خانمی که دیگه هیچوقت نمیخواد حتی نام شازده خانم رو از دهن کسی بشنوه
چون حالش از هزچی شازده خانمه به هم میخوره!!!

این مطلب رو برا خودت نوشتم خواستی بخونش پاکش کن نخواستی هم بده نظراتت.
هر جور مایلی.

موفق شاد و سربلند باشی
و بهترین خاطره ها با لونای عزیزت

ایمان آسمانی چهارشنبه 18 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 09:36 ب.ظ http://www.asemooni2009.blogfa.com

سلام داداش ... خوبی؟ ... با خوندن نوشتت گریم گرفت . خدا بیامرزتش . داداش به مولا نوکرتم . میفهمم چی میکشی . همه جوره رو من حساب کن .. باز خبرم کن به روز شدی . فعلا یا علی

دخترمشرقی چهارشنبه 18 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 11:38 ب.ظ http://roya0sharghi.blogfa.com

سلام
اسمون شهرم بارونی اما دلم نه خدا نکنه /زبونت و ........
میگما مثل اینکه ما هنوز جزئ دوستان قرار نگرفتیم
با با بی خیال
در مورد مطالب بال ترجیحا نظر نمیدم
شما هم که یک زمانی ..............

زهره پنج‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 12:56 ق.ظ http://www.tasvireroya.blogfa.com

سلام
ممنون از لطفت
متن زیبا و غم انگیزی بود
امیدوارم در برابر این غم بزرگ صبور و پایدار باشی
موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد