آسمون آبی

کاش بالهای من رو نمیشکوندی عزیز

تا من در این پرواز همرات بودم و ...

پروازت بی خطر باشه الهی ...

 

بعد از مدتها نفسی تازه تازه کردم با رسیدن به انی که دوستش داشتم

اما از بخت بد ... زمین را ترک کرد به همین سادگی ...

و حال زمین و اسمان – فلک و افلاک رو نفرین میکنم که چرا ...

و من میان هزاران چهاراه سرگردان

 پسری که روگاری به تموم ارزوها و رویاهاش رسیده بود

و طعم آرامش رو چشیده بود حالا تنهای تنها دل خوش به خاطرات او هستم

کمی تا قسمتی پلکهام رو باز کردم خیلی دلم پر هست ، با حرفهای دلم چه کنم

نمیدونم تا کی تا کجا باید فریاد بزنم تا فریاد رسی پیدا کنم نمیدونم کسی حرفهای منو میفهمه ...

دریای چشمام بیشتر از همیشه پر از آب هست و ابرهای پشت پلکهام آماده بارش اند

که شاید در میان خاطرها و یاد او لبخندی بر لب های سرنوشت بنشینه و ...

وقتی از مسافر یه غبار باقی میمونه لابد باید اه کشید و شبهای خوش پاییزی رو فراموش کرد

نمیتونم ترسم رو پنهون کنم از غیبت ستاره سارای عزیز تو اسمون دلم

از حصار کاهگلی تقدیر میترسم که سراغ اینده رو بگیره و همین یاد و خاطره سارا رو از من جدا کنه

ولی من در کنار پنجره ، پرده زمستانی سرنوشت رو کنار میزنم تا واقعیت رو ببینم

حال بدون ترس سراغ افتاب رو میگرم تا بگه ستاره من پشت کدوم ابر پنهان شده

اره خوب با دیدن دوباره ستاره عزیزم تموم آرزوهامو زمزمه میکنم

با دیدن یادگاری سارا میتونم سرود رستگاری و ارامش رو روی لبهای خسته تکرار کنم

اره حتی میتونم با حضور او تو پاییز تموم فضای بن بست کوچه های تقدیر رو طی کنم

فقط کافیست تو اسمون دلم رخ بنمایی ، تا دوباره به کوچه های خوشبختی سلام کنم و بعدش

به خونه ماه سرک بکشم و حتی روی ابرها با یادت قدم بزنم

اما لرزش و ریختن برگهای درختان رو نمیتونم از حافظه پاک کنم

یاد اوری اون صحنه تموم وجودم رو میلرزونه

و حس میکنم رود بی چشمه چشماش خشک شده اره احساس میکنم تموم رویاهام دود شده

خیلی دوست دارم دوباره گلهای وحشی عشقت رو بو کنم ... عزیز

اما باید کویر رو خبر کنم سارا یک پیکر برهوت بود

و این خشکی روح من رو سر مست و مدهوش میکرد

هیچ وقت از اینکه تو این مدت عاشقانه دوستت داشتم پشیمون نمیشم ... هرگز ...

دلتنگ تر از همیشه به عهد خود وفادارم و دلخوش هستم به فرداها

فیلم وادع منو سارا خیلی وقته که کلید خورده ولی حضور همیشگی او در کنارم رو حس میکنم

تموم ارامش من همین هست ...

این حس من رو به مسلخ سارا میبره چه لذتی هست مردن برای عشق

اره خوب منم ارزوی پرواز دارم میتونم بگم که پرواز رو به خاطر سپردم .

اخه روزهای تلخ تموم نمیشه حتی زمانی که دستمال سفید رو مقابل سرنوشت بالا بردم اما ...

حتی در پهنای صورت سارا مهتاب رو میهمان کردم

 شاید دل سرنوشت به رحم بیاد و مارو تنها بذاره با هم

اما نشد و من تو راه مبارزه با سرنوشت قرار گرفتم دوباره

این بار سارا رو میهمان دل تنگم میکنم برای حضورش ....

گلدسته های زنبق و نرگس رو سر راهش قرار میدم شادی و نشاط رو روی درختها رویاندم

هر کاری میکنم سرنوشت بشنوه نجوای روح انگیز ماه رو ...

تا بدونه که من هرگز بی سارا نخواهم بود

تو این راه فقط عمر من سپری شد برای رسیدن به ارزوهای کال اما ...

لذتی بردم از زندگی تو رویاهام با سارا که هیچ کس نخواهد به این ارامش ابدی برسه

میدونم تموم روزهام و ارزوهای دیگم تباه شد ولی به همین خاطر هیچ وقت ...

هیچ وقت از بغضی که تو گلوم هست برای وداع همیشگی او حرفی به میان نمیارم تا ...

تا کسی نگه با این همه احساس تو رو تنها گذاشت ... ولی این وداع هم باعث جدایی ما نشد

حال فقط سرم رو روی شانه ارامش بخش سارا میذارم

چشمهای خودم رو سنجاق میکنم به اسمون زیبای چشمهای او

تا از دالانهای تلخ روزگار گذر کنم و برای همیشه به او برسم

میدونید باورم شده - دیگه سارا تو کوچه های تاریک حقیقت حتی روی پلکان مهتاب هم نیست

فهمیدم که او رفته برای سلام به بهترین فرشته های خدا

اره اون راهی دنیایی ناشناخته شد تا من باورم بشه

اره من برای همیشه از عشق سارا ابدیت ساختم

 

ای کاش کنارم بودی عزیز   ای کاش .....

 

نظرات 173 + ارسال نظر
هومن پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 12:56 ق.ظ http://hamraz.blogfa.com/

سلام دوست عزیز خوبی ؟
واقعا فوق العاده بود
قلم شما همیشه زیباست
همیشه وقتی متن های شما را میخونم
میبینم از نظر روحی خیلی به هم شبیه هستیم

منم اپم دوست داشتی بیا
قربونت بای.

دختری که هیچ کس و جز تو نداره پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 01:37 ق.ظ http://banooyemah.blogsky.com

کاش بالهای من رو نمیشکوندی عزیز

تا من در این پرواز همرات بودم و ...

پروازت بی خطر باشه الهی ...


زهرا پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 01:41 ق.ظ http://baranpaiz.blogsky.com

سلام .قلم ساده و روانی داری.خیلی قشنگ بود.بهت تبریک می گم.

اشتباه بود پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 01:41 ق.ظ http://eshtebahboo.blogfa.com

سلام
ممنونم که وبلاگ من رو خوندید . نوشته های شما خیلی قشنگن . حتما همیشه می خونمشون .

شیما پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 01:54 ق.ظ http://www.loknate-sokut.blogfa.com

به خدا دلم سوخته است
حرفهای مشترک و درد مشترک و رنجها..............
خیلی تسکینم می ده
باز هم بنویس

شب نیلوفری پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 03:59 ق.ظ http://shabeniloofari-84.blogfa.com

سلام دوست خوبم
مرسی که به من سر زدی
ولاگ بسیار خوب و مفیدی داری
بازم به ما سر بزن
موفق باشی بای

بانوی شعر پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 04:52 ق.ظ http://www.banoyesher.blogfa.com

به ستاره ی دور دستش چنگ بنداز هر شب در آشمان می یابیش

شیدا پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 05:14 ق.ظ http://www.sheidablog.blogfa.com

سلام دوست محترم
ممنون که این موقع صبح به من سر زدید / شما خیلی زیبا
خاطره می نویسید واین می تو اند آغازی برای نوشتن داستان
باشد / موفق باشید / با سپا س /

عاطفه پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 08:25 ق.ظ http://www.atefeh87.blogfa.com

سلام!
خوب هستید؟ ممنون که لطف می کنید و سر می زنید.
قلم نوشتار شما طوری هست که با اینکه اینها را تجربه نکردم ولی کاملا می تونم حس کنم که چه احساسی دارید.....! ولی بدونین که همین جا که نوشتید «ای کاش کنارم بودی...» سارای عزیز ۱۰۰٪ پیشتون بوده! ...سارا خانوم تو دعاهای من همیشه هستند.
موفق باشید

ستاره پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 08:32 ق.ظ http://ghasreyakhi.blogfa.com

سلام
خوبین ؟
خب یعنی چی بچه ها گناه کنید ؟؟؟
این بدآموزی نداره ؟
خب شاید نداره دیگه .
----------------------
فقط شبیه خودت که نباشی
دیگر نه غربتی ست
و نه بغض قرمزی
که ماسیده روی سفیدی چشمت
------------------------
بعد از رفتنه... یه روز یه دوستی بهم گفت تا حالا به این فکر کردی که داری با مرده ها و تو دنیای مرده ها زندگی می کنی اونروز خندیدم ولی الان بعد از چند سال به این نتیجه رسیدم که اون حرفش کاملا درست بود ولی بیش از اندازه مضحک و خنده دار ........ شما هم بهتره یکم فکر کنین و یه ذره بخندین
-----------------------
نمی دونم من برای همهء پستاتون نظر می دم اما انگاری نظر نمی دم
درسته دیر میام ولی میام
-----------------------
ممنون از اینکه فراموش نمی کنید
و تشکر بابته تبریکتون
موفق باشین
تا بعد بای

خانوم کوچولو پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 08:52 ق.ظ http://Khaanoom-Koochooloo.mihanblog.com

سلام....
خوبین؟......بالاخره بعدعمری دلوبه دریا زدین ونوشتین....
///لذتی بردم از زندگی تو رویاهام با سارا که هیچ کس نخواهد به این ارامش ابدی برسه............
ولی این وداع هم باعث جدایی ما نشد////
کاش همه عشق رو اینطوری میفهمیدن......
درپناه خدا،شادباشین وامیدوار.

آزیتا پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 09:26 ق.ظ http://azi.blogsky.com

تو این راه فقط عمر من سپری شد برای رسیدن به ارزوهای کال ...
خوبه که خودت میدونی
زیبابود و پر از احساس های خوشگل خوشگل ...
در ضمن فکر میکنم بر خلاف کامنتهایی که داری و بهت میگن از ظر روحی بهم شبیه هستیم ...هیچ کس مثل تو نیست ...
تا بعد

آبان پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 09:45 ق.ظ http://paeiz59.persianblog.com/

گناه مقدس عزیز می دونی همه ما تو زندگی عزیزی رو از دست دادیم چه از روی زمین رفته باشه به آسمون چه باشه ولی دیگه برای ما نباشه ... اما در هر حال زندگی ادامه داره بدون اون و ما هستیم سخته اما باید پذیرفت ... یاد و خاطره اش همیشه عزیز خوبه که بمونه اما نه به این قیمت که زندگی و خودت ازت بگیره به این جمه من فکر کن نزار هیچ چیزی توی این دنیا تو رو ازت بگیره چه یاد باشه چه خاطره ....

تصویر خیال پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 09:47 ق.ظ http://sajadi.blogfa.com/

دوستش داشتم و در آن دوست داشتن آنقدر غرق شدم که فراموشش کردم ..... گناه من
زیبا بود

هستی پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 09:54 ق.ظ http://www.kohegham.blogfa.com

سلام
کاش اونم می تونست عشقش رو ابدیت بسازه . من که ساختم ولی اون رفتتتتتتتتتت ......
کاش می موند و سوختنمو تماشا می کرد .
خدانگهدار

عسل پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 10:15 ق.ظ http://hamonharfhayeasal.persianblog.com/

سلام. خوبی؟ ممنون بهم سر زدی. اگه دنیا دست زنها بیفته که حساب آقایون پاکه پاکه. تخفیفی هم در کار نیست!!!!!!!
دوست عزیز: واقعا احساستو زیبا بیان می کنی. به خدا اشکم در می یاد وقتی نوشته هاتو می خونم. بی تعارف بگم که به این عشق حسادت می کنم.
موفق پیروز و عاشق باشی. قربانت.....................عسل

mano-khatereham پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 10:19 ق.ظ http://mano-khatereham.blogfa.com/

سلام
خوبـــــــــــــید ؟
مرسی که سر زدید
شما هم مثه همیشه زیبــــــــــا نوشتید
مخصوصا
کاش بالهای من رو نمیشکوندی عزیز

تا من در این پرواز همرات بودم و ...

پروازت بی خطر باشه الهی ..

عالی بود.
موفق باشید
فعلا

بلودوری پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 10:39 ق.ظ http://deep-hole.blogspot.com

راست می گویی
کمتر کسی پژواک این دلتنگی ها می شنود
کمتر کسی با سکوتت سکوت می کند
کمتر کسی این حس غریب را می شناسد
کمتر کسی

آرزو پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 10:54 ق.ظ http://harfhayegolijon.persianblog.com

سلام دوست عزیز.زیبا مینویسی تو مینویسی و دل منو به آتیش میکشونی. وقتی متنهاتو میخونم به خودم برمیگردم به ظاهر اصلیم. آخه تا کی خنده هامون الکی باشه تا کی تظاهر کنیم.به اندازه تمام این دنیا و به اندازه ابرهای بارونی پشت پلکهات دلم گرفته ولی فقط میخندم و خواهم خندید.

(نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته
به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم
تو دنیای منی بی انتها و ساکت و سرشار
و من تنها در این دنیای دور ,هست غصه مهمانم)

موفق و بهروز باشی.
بدروووووووووووووووووووووووووود.

بغض گریه پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 11:04 ق.ظ http://garma.blogfa.com

مرا رازیست اندر دل به خون د یده پرورده
ولیکن با که گویم راز چون محرم نمیبینم

قناعت میکنم با درد چون درمان نمییابم
تحمل میکنم با زخم چون مرهم نمیبینم

نم چشم آبروی من ببرد از بس که میگریم
چرا گریم کز آن حاصل برون از نم نمیبینم

دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمیبینم
دلی بی غم کجا جویم که در عالم نمیبینم

دمی با همدمی خرم ز جانم بر نمی آید
دمم با جان برآید چون که یک همدم نمیبینم
[همخوانی]
[ مرا رازیست مرا رازیست به خون د یده پرورده
مرا رازیست مرا رازیست به خون د یده پرورده ]

نم چشم آبروی من ببرد از بس که میگریم
چرا گریم کز آن حاصل برون از نم نمیبینم

خوشا و خرما آن دل که هست از عشق بیگانه
که من تا آشنا گشتم دل خرم نمیبینم
[همخوانی]
[ مرا رازیست مرا رازیست به خون د یده پرورده
مرا رازیست مرا رازیست به خون د یده پرورده ]

کنون دم درکش ای سعدی ; که کار از دست بیرون شد
به امید دمی با دوست ; وان دم هم نمیبینم

با آرزوی موفقیت شاد کامی.
همیشه مهربان باشی.
به منم سر بزن.
یاحق.

گل شقایق پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 11:25 ق.ظ http://asalak552000.blogfa.com/

سلام دوست خوب
ممنون خبر کردی ....نمیدونم چی بگم نمیدونم به سر سارای
شما چی اومده اما میدونم اون الان پیش خدا و فرشته های خداست از ناراحتی شما ناراحت میشه و از خوشحالی شما
شاد...درست مثل مامان من............
برای شما و سارای شما امیدوارم در این شب جمعه ببینه:
ما آمدیم قصه ای بخوانیم و بگذریم
چندی در این میانه بمانیم و بگذریم
از هفت بند خاک رها بر فراز عرش
چشمی در آسمان بدوانیم و بگذریم
ما آمدیم مثل صدا در دل سکوت
تنها بشارتی برسانیم و بگذریم
ما آمدیم چند غزل سهم زخم اوست
فرصت نمانده است بخوانیم و بگذریم
موفق باشید
یاهو

indomitable پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 11:47 ق.ظ http://www.an-indomitable.blogspot.com

از این اسم گناه نمی دونم چرا خوشم می یاد

ناناز پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 11:58 ق.ظ http://www.omidzendegi.blogfa.com

سلام مهربون
ممنون که سرزدی
وقتی مطالبت رو میخونم حس عجیبی بهم دست میده
واقعا قلم توانایی دارین
و روح لطیف
راستی من آپم خوشحال میشم بیای
دیر نیای ها باید امروز باشه( چشمک)
موفق باشی

عروسک پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 12:00 ب.ظ http://sarzamine-sargardany.blogfa.com

سلام
خوبین شما؟ممنونم که لطف کردین و پیش ما اومدین ...
خیلی زیبا بود ...با اینکه غمگین بود ...اما ...

برای عشقتون احترام زیادی قائلم ...

دستم لرزید و قلم برروی کاغذ لغزید
تا رعشه دستم رابر روی کاغذ تقدیر ثبت کند
چه احساس بدی
وهمچنین قلم نوشت آن چه نبایستی نوشته شود
آنچه که می بایست با پاکن روزگار محو می شد.

من اسیر یک لحظه در دام ثانیه هستم
و در میان قاب دفتر وخطوط کاغذ زندانی ام


موفق باشین
یا حق...

زهره پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 12:37 ب.ظ http://www.tasvireroya.blogfa.com

با سلام
ممنون از لطف و همراهی شما
متن زیبایی بود
اما به نظر من یاد آوری خاطرات تلخ مشکلی رو حل نمی کنه
و مطمئنا روح سارای عزیز هم از رنج بردن شما در عذاب است
پس امیدوار باشید و به حال بیاندیشید
موفق و شاد کام باشید

طلا بانو پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 12:37 ب.ظ http://gozar.mihanblog.com/

با سلام و ارادت
متن زیبا بودی اما همواره با غمی گنگ همراه بود خط غمی را دنبال میکنی به قول سهراب سپهر ی میگه

گرچه میسوزم از این اتش به جان // لیک بر این سوختن دل بسته ام

امید این رو دارم که هرگز رنگ غم و واژه آن را هم نبینی
سپاسگزارم که منو قابل دونستی و افتخار اینو به من دادی که مطلب زیبای تو عزیزم رو بخونم
قربانت طلا بانو

شیدایی پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 12:38 ب.ظ http://goli110.mihanblog.com

سلام عزیزم
الهی همه بع عشقشون برسن
و مخصوصا شما
و ساراخانوم
اگه امکانش باشه
من که دعا میکنم
ولی تو رو خدا عشقتون آسمونی باشه نه زمینی
نه هوس
نه...........
نه
آرزوی خوشبختی فعلن.......

غزال پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 12:47 ب.ظ http://chaste-fawn.persianblog.com

سامان عزیز سلام...خوبه که این قدر به عشقت پایبندی...اما بازم می گم زندگی در جریانه...خاطره سازی واسه پیرمرد پیرزنهاست...مگه ما آدما چند بار می میریم و زنده میشیم؟

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 12:47 ب.ظ

سلم تو رو خدا منا ببخش
وقتی دی سی شدم تمام موضوی را خوندم
برات متاسفم
اومدم تا عذر خواهی کنم وبگم صبر صبر صبر.....

شیدایی پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 12:48 ب.ظ http://goli110.mihanblog.com

اونی که اسم نداش منم
بازم معذرت

یه دل کوچولو پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 01:11 ب.ظ http://chibegam.blogfa.com

سلام... نمی دونم چی بگم...اصولان من در مقابل اینجور متن ها کم می یارم..متن های احساسی.(شاد این اسم مناسبی نباشه)
موفق باشی.و شاد و خندان....بابای

شاپرک پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 01:38 ب.ظ http://www.lahzehaye-bahari.blogfa.com

سلام دوست عزیز
ممنون که بمن سرزدی
وبلاگ باحالی داری اگرموافق باشی تبادل لینک داشته باشیم
بازهم منتظرحضورسبزت هستم
لحظاتت بهاری باد

شادی(فرزند آتش) پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 02:13 ب.ظ http://www.fire-girl-no1.blogfa.com

سلام زندگی ما آدمها سرشار از این ای کاش هاست و یاد آوری هر ای کاش ای کاش دیگریست برای فردا متن قشنگی بود نمیدونم نمیدونم چه باید گفت چند روز پیش قصه تلخ زندگی ای رو شنیدم که شاید برات جالب باشه و سراسر ای کاش برای بازیگران اون قصه اگه حوصله اش رو داشتی خبرم کن

گندم پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 02:14 ب.ظ http://www.clubs.blogfa.com

بالهات رو دوباره بساز..........
از نو

کامیار پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 02:14 ب.ظ http://www.kamyararyana.blogfa.com

سلام . ممنون که سر زدی .
متشکرم که لینکم را قرار دادی .
راستش هر کس یک نظری داره .
بعضی ها می گن آخه چرا وبلاگ علمی بعضی ها بیگن قشگه !
خلاصه نظر شما هم برای من محترمه !

عمانوئیل آسمانی پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 02:24 ب.ظ http://ssman.blogfa.com

با سلامهای گرم مسیحایی به شما با تمام دل تنگیهایی که خودم دارم من را هم شریک غم خود بدانید.

اکسیژن پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 02:27 ب.ظ http://ok30zhen.blogspot.com

ای کاش و ای کاش و ای کاش... تا بوده چنین بوده تا هست چنین هست!!!

فرهود پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 04:17 ب.ظ

فرهود پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 04:24 ب.ظ

سلام
خوبین ؟
وبلاگ خیلی خوبی دارین
من زیاد اینجا سر میزنم
ولی تا حالا براتون کامنت نذاشتم
خیلی دلم میخاد جریان سارا رو برام بگین
البته اگه قابل بدونین
نمیدونم شاید نخایین که رو پست بزنین
میتونین برام میل بزنین
موفق باشین

زینب پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 05:36 ب.ظ http://aynoo2004.persianblog.com

سلام دوست عزیز خیلی ممنون از کامنتت خیلی زیبا نوشتی این متن رو موفق باشی بای

سمانه پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 06:17 ب.ظ http://elliya.persianblog.com/

آیا زمان آن نرسیده که این دریچه باز شود
باز باز باز
و مرد بر جنازه ی مرده ی خویش
زاری کنان نماز گذارد؟

یلدا پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 06:19 ب.ظ http://yaldaface.blogfa.com

سلام دوست عزیز.... خسته نباشید
وبلاگ جالبی دارین .... مطالبت هم حرف نداشت...
مرسی از حضورت ... خوشحالم کردی ... بازم بهت سر میزنم
موفق باشید

اطهر پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 06:31 ب.ظ http://brightfire.blogsky.com

سلام
من اولین بار که اومدم
خیلی زیبا نوشتی.امیدوارم همیشه عاشق باشی. چون بدون عشق زندگی ممکن نیست

گل اخرا پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 06:49 ب.ظ http://ochre.blogfa.com

خوشحالم کردی عزیز...
متن جالب و خوبی بود..لذت بردم.
خیلی خوشحالم کردی که اومدی اون طرفا.

آخه از وقتبی آپ نکرده بودم اکثرا دیگه نمیان


موفق باشی

آینا پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 08:08 ب.ظ http://ayna.persianblog.com

سلام . زیبا بود . استفاده کردم . زنده باشید !

کافر پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 08:30 ب.ظ http://cafar.persianblog.com

سلام خوشحالم که دیدمت!! راستی تو این مدت خیلی ها رو دیدم که با خیال معشوقشون زندگی میکنند هنوز.... رجوع شود به متن پایین همین وبلاگ!!!!!!!! موفق باشی .

نسرین پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 10:10 ب.ظ http://www.icylady.persianblog.com

سلام دوست خوبم.نمی دونم چرا وقتی عزیزی رو از دست می دیم بیشتر قدرشو می دونیم چه موقتی چه ابدی ولی نمی دونم چرا ما آدما هیچوقت از تجر به های گذشته عبرت نمی گیریم.وقتی بود غرورم نذاشت اعتراف کنم وقتی رفت تازه فهمیدم چه اشتباهی کردم.حالا هر دو داریم دور از هم رنج می بریم.راستی متنت خیلی قشنگ بود.بسیار زیبا و روان می نویسی.

هیلدا پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 10:13 ب.ظ http://www.hildabihamtast.blogsky.com

وجود می خواد پای یه عشق قدیمی و رفته و همیشگی واسادن ........سارا رو دوسش دارم ............. اون تنهات نذاشت .....مجبور شد تنهایی بره سفر ........ ابدیت عشقتون خیلی عزیزه مواظبش باش

دلشدگان پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 11:51 ب.ظ http://www.delshodegan.tk

در بی نهایت نگاهت کودکی بودم انگار . گریان و تشنه . مسافر خسته ای شاید در برهوت تنهاییهایم و شاید غریبه وامانده در دو راهی تردید و تو کورسوی امیدی که مرا با محبت آشنا کرد

دخترمشرقی پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1384 ساعت 11:51 ب.ظ http://roya0sharghi.blogfa.com

دوست داشتم نفر اول بودم همون موقع که اپ کردی ...............ولی طبق معمول قسمت نظرات دیر باز شد
دوست نداشتم این حرف و هیچ وقت بگم خودتم دیدی جزئ یک بار سعی کردم حول حوش مطالب وبلاگت نظر ندم
آدم خوب تو که مثلا ادم معتقدی هستی ................به خدا می فهمم چی می گی ...................................
چیزی که گذشت /تموم شد /رفت /ادم از دست بده......................چیزی که قابل برگشت نیست ........................
نمی گم غصه نخور .....................ذات ما همینه ............................فکر نمی کنی ..............انسان باید به زندگیش
ادامه بده..........به.خدا سخت ...................اره سخت غم از دست دادن عزیز..................نگو نمی فهمی ...................
خوب می فهمم ودرکش می کنم.....................وحشتناک ......................حالا بشین دنیا رو نفرین کن......................
فایدش چی........................بر می گرده....................نه به خدا ..................مطمئن باش خدا هم راضی نیست.............
باور کن اعتقادت فقط به نمازو روزه وحسین(ع)وائمه دوست داشتن نیست...............................باور کن خدای تو هم راضی
نیست...............شاید بگی اصلا به تو چه............................ولی دوست دارم حرفمو بزنم .........................میگی مرگت
نزدیک نه................................اینواز من بشنو تو حال حالا ها نمی میری اقا سامان...................تو اینقدر عمر می کنی
که سر عقل بیای.....................باور کن.........................تازه فکر کردیبمیری اون دنیا چه خبره................................
بهت میگن بفرما هر جا که می خوای برو...........................خیلی از خودت مطمئنی.........................خوش بحالت.........
راست میگی تو تکی تک ،بدون تک تر از اون چیز ی که خودت فکر می کنی.......................مایه غرورت نباشه..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد