نگاه کن – به خاطر بسپار
همان لحظه ای که – با غریبه ای آشنا میشوی
و تا هرگز – آن چشم ها را فراموش نخواهی کرد
دوباره فصل خزون – دوباره برگ ریزون اومد از راه ..
یادم اومد . اون لحظه ناب و قشنگ
که پاییز دلم رو کرد باغ بهار
اون روز دیدمش توکوچه اقاقیا-که خشک شدم با برق اولین نگاه
میدونی اخه - راه برگشتی نبود راهی شدم تا انتها
با شنیدن صداش لرزه افتاد به وجودم که چرا .....
جواب نمیدی به تمنای ...؟؟؟
اما خندش که که چه زیباست .. ولی ....
جدا از تموم لحضهها - این هم میشه واسه من یه آرزوی کاله ، کال .
اما از لونای قصه ما اونقدر خشک لباش
که دیگه حرفی نمونده تو صداش .
آره میدونم که لونا - قفل سکوت رو لباش
اما چشماش یا نگاهت ...دریغا
چشات اونوقت توی خواهش سحر - خاموش شدن
و من به خاطر همین پرواز همه را از یاد بردم تا فقط تویی باشی
که مرا با تمام ارزوهای سرکشم ترک کردی
اما باید بهت بگم : که لونا
ماه گردن آویز رویات نکن تا یه مشت خاک پات رو ببرم
که شاید دلتنگ رویاهات نشم
اما اون پسره هیچ وقت از عطر عشق جاویدش برای هیشکی نگفت
آخه عشق گناه ....... این یه قانونه دیروز حالا نداره ...
همیشه وقتی حرف از دل یا غرور میاد وسط
اونی که پا روش میذارم دلم اخه .....
خدا کنه که هیچکسی دچار این غرور نشه
سلام
عالی بود و قشنگ می نویسی خوشحال میشم به وبلاگم سر بزنید و نظر بدین امیدوارم که همیشه موفق و پیروز باشی
درووووووووووووووود.چه با احساس نوشتی.خیلی زیبا بود.کولی حالیدیم ممنون.فعلا بابی
سلام
خیلی قشنگ بود.
ممنون که لطف کردین و بهم سر زدین!
این مطالبی هست که از دلم میاد و چرا با عشق ختم نشه؟...عشق یعنی خواندن از چشمان او ، حرف های دل بدون گفتگو! هر کجا عشق آید ، ساکن شود...هر چه نا ممکن بود ممکن شود! (البته واسه همه اینا عشق واقعی !)
بازم ممنون!
موفق باشید
سلام
ممنونم که به من سر زدی
اما ..........
اگه کسی تو وجودش قلب نداشت
بهش نگو ............
احساس نداری؟؟؟؟؟؟؟؟؟
قلب نداری؟؟؟؟؟؟؟؟
شاید قلبشو به کسی داده باشه!
قلب اگه سر جاش بمونه .....
اونوقته که امکان داره بپوسه!!!!!!!!!!!!!!!!
دوست عزیزم سلام...احساسات زیبایی بود...اما اگه یه خورده موزون تر بود واقعا قشنگ می شد.
دوست مهربون ممنون از لطفی که داری .
اما موقع نوشتن مطلب اگه حال من داشتی این چارتا کلمه رو هم نمیتونستی کنار هم بذاری
ولی چشم برای مطالب بعدی سعی میکنم
سلام
اما یه سوال
اگه پا رو دلت گذاشتی و غرورتو شکوندی ولی بازم.... اونجا باید چیکار کرد؟
سلام خوبی؟ زیبا بود مثل همیشه. طاعاتت قبول.. موفق باشی. یا حق
سلام
خدا کنه که هیچکس دچار هیچ چیز نشه.
پیروز باشی.
سلام
خیلی زیبا بود.من اولین باره که به وبه شما میام.
طاعاتتون قبول درگاه حق
موفق باشین
سلام ................ خیلی جالب بود . موفق باشی
مطلب جالبی بود- امیدوارم لونا قفل سکوتش وا بشه- مطلب قبل هم خوندم- کاش خطاطها می تونستن سرنوشتو بنویسن!
پایدار باشید!
سلام دوست عزیز زیبا و پر احساس می نویسی از حضور گرمت ممنون طاعات و عباداتتون قبول باشه کلبه ی حقیر من باز اپدیته و منتظر حضور گرم شما راستی اگه عکس لب داشتی برام بفرست ممنون می شم
سلام
آره میشه کاملشو بگی ممنون میشم
خیلی دوست دارم کاملشو ببینم
سلام . ممنونم که به کلبه بهار اومدین . دل نوشته های شما هم زیباست . امیدوارم باز هم ببینمتون . عبادات و نماز و روزه هاتون قبول . در پناه حق . یا علی...
هموطن : با مراجعه به تارنمای اینترنتی سازمان درفش کاویانی میتوانید بطور کامل در جریان آخرین اخبار ایران وتلاشهای دیگر هموطنانتان برای بازگردانیدن آزادی و امنیت اجتماعی ،سیاسی و اقتصادی به کشور عزیزمان ایران،قرار گرفته و تصویری شفاف از مبارزه بی امان سازمان درفش کاویانی به رهبری دکتر منوچهر گنجی در راه انجام اقدامات قانونی برای مجازات بین المللی متهمین به زجر و شکنجه ملت ایران ،بدست آورید و همچنین میتوانید شکایات و نظریات خود را نیز با ما از طریق پست الکترونیک مطرح سازید
www.derafsh.org kaviani@hotmail.de
این خبرنامه توسط ویروس درفش 2 بر روی وبلاگ شما ارسال گردیده و هیچگونه اثر تخریبی بر روی رایانه شما ندارد
چهره ی سرخ غرورم از شکستن شرمســــــــــــــــــــــاره
سلام دوست عزیز
ممنون که به من سر زدین. مطلب جالبی بود. راستی یکی از شعر هام به اسم وب شما خیلی نزدیکه ؛ گناهی از مقدس مردم عشق؛ البته نمیدونم شاید زیاد حرفه ای نباشه اما به زودی براتون میفرستم.
چون اونو خونه جا گذاشتم و الان هم دانشگاه هستم.
موفق باشید منتظر حضور های بعدیتون هستم . یا حق
سلام خسته نباشی با اجازتون من میخوام چهارمین و شاید اخرین وبلاگم رو با موضوعه "دختران فراری و زنان خیابانی وکودک ازاری و همچنین سو استفاده و تجاوز به دختران و زنان ایرانی و اگه هم وقت کردم راجع به قاچاق دختران و در واقع تمام موضوعات جانبی این مشکل" تشکیل و راه اندازی کنم حتما نظرتونو دراین باره بگین چون میخوام از این وبلاگم حداقل استقبال خوبی بشه همچنین میتونید بهم خیلی کمک کنید و تجربیاتتون رو در اختیارم بزارین
منتظر نظر قشنگت هستم
سلام خوبی؟ دفتر عشق به روز شد. منتظرم. به امید قبولی طاعات و عبادات شما. التماس دعا....
چه با احساس
در ضمن من هیچ مرهمی برای دل زخم خورده ام نمیتونم پیدا کنم ///من همان اول گفتم از این متن شخص خاصی مورد نظرم نیست به هیچ آقایی هم توهین نکردم همین
سلام
ممنون که به وبلاگم سر زدی
مطالبت خیلی زیباست و خوندنی
هر وقت آپ شدی خبرم کن
موفق باشی
باورم نمیشه...
این متن...
این تاریخ..
تمام حرف دل من...
برای نگاهها که حرمت بگذاری ..........هیچ وقت داغدار یک وسوسه نمی شوی..............دوست عزیز فضای نوشتاری ات با قالب روباتیکت سنخیتی ندارد ...........از فضای اتو کشیده خارج شو ..............نمی دانم از کجا به وبلاگم سرک کشیدی .....در هر صورت خوش آمدی...........
خیلی به دلم نسست مرسییی
تو واین حرفا
حتما این هم یه بازیچه جدید که با این کلمات قشنگ میخوای خرش کنی
ما رو که مثل اب خوردن به بازی گرفتی از بازیت هم که معلوم خیلی لذت بردی
تو ادما رو فقط برای خوش گذرونی میخوای
اصلا به احساس اونا فکر نمیکنی
سنگدل ترین ادمی که تا حالا دیدم خودت بودی تو اصلا بوی از احساس و دل و دلدادگی بردی که یه همچین مطلب عاشقانه ای واسه لونای ؟؟؟عزیزت مینوسی
عزیزم اگه این مطلب خوندی حتما از حرفای من پند بگیر که یه بار من از خوب از این به ظاهر واله چوب خوردم
سلام
مرسی ممنون
اما هیچ ایمیلی به دستم نرسید
میشه دوباره بدی
سلام ممنونم که سرزدی... خوشحال شدم ...شاد باشی من سه شنبه ها آپ میشم بازم منتظرت هستم راستی توی پست قبلی کامنت گذاشتی مطلب جدید رو ندیدی؟؟؟
تو می گفتی که گناه مقدس اول و اخر هر عشق هوس... عزیز دلم متن قشنگی بود... موفق باشی :)
مطلب بسیار زیبایی بود. خوشحال میشم اگر به من هم سر بزنی. شاد باشی.
سلام
:)
ممنونم از محبتت
متنتو خوندم
می دونی که مسیح یه موجود عادیه و از نوشته های رمانتیک چندان سر در نمیاره :)
امیدوارم تو زندگی همیشه سربلند باشی
غم میون دو تا چشمون قشنگت لونه کرده.
شب تو موهای سیاهت خونه کرده.
دو تا چشمون سیاهت مثل شبهای منه.
سیاهی های دو چشمت مثل غمهای منه.
وقتی بغض از مژه هام پایین میاد بارون میشه.
سیل غم آبادیمو ویرونی کرده.
وقتی با من میمونی تنهاییمو باد میبره.
دو تا چشمام بارون شبونه کرده.
بهار از دستای من پر زد و رفت.
گل یخ توی دلم جوونه کرده.
تو اتاقم دارم از تنهایی آتیش میگیرم.
ای شکوفه توی این زمونه کرده.
چی بخونم جوونیم رفته صدام رفته دیگه.
گل یخ توی دلم جوونه کرده.
چی بخونم جوونیم رفته صدام رفته دیگه.
گل یخ توی دلم جوونه کرده.
موفق باشی.
سلام
قالب جدیدتون مبارک ... خوبه.
واما مطالب این دفعتون:
با هوالحق اغاز کردی و امیدوارم همین نام تضمین کننده لحظات قشنگ زندگیت باشه.
یه زمانی وقتی که خیلی کوچیک بودم یه قصه گویی بود که شبا برام قصه میگفت!!!
از درد .. از بی وفایی .. از جدایی .. از مریضی .. از نامهربونی
از بی معرفتی و نارفاقتی .. از نفرت .. از بی آبرویی .. از
افسانه های تلخ دور و از هرچیزی که همه چی توش باشه جز
یه آرامش و صداقت و صفا.
قصه گو قصه میگفت .. شایدم جادو میکرد .. اونوقتا اونقدر کوچیک بودم که از این چیزا چیزی سر در نمیاوردم.
فقط دل کوچیکم براش میسوخت .. میگفتم این قصه گو حق داره قصه های خوب بگه .. حق داره از عشق بدونه .. زندگی
رو خوشگل ببینه .. صداقت رو درک بکنه.
بالاخره شروع کردم .. نشستم پیشش و براش یه کتاب خوشگل نوشتم .. از اون قصه های هزارو یک شبی که هر کی
میخوند جادو میشد .. مهربون میشد .. خوب میشد .. رها میشد!!
اما انگاری بعضی چیزا تو دنیا نمیخواد عوض بشه .
قصه گو با قصه های من کنار نیمد میدونی چرا؟
چون بوی زندگی میداد و قصه گو دنبال هرچیزی میرفت جز
چیزایی که بوی زندگی بده!!
نمیدونم چرا؟ شاید که اینطوری بهش بیشتر خوش میگذشت.
ماجرای کوچولو و قصه گو خیلی طول و درازه اما اخرش کتاب کوچولو آتیش گرفت.
نشستم و کتابم رو اتیش زدم .. شاید من نویسنده خوبی نبودم .... شایدم قصه گو خواننده خوبی نبود.
حالا هر وقت قصه میخونم از قصه گوش بدم میاد.
فکر میکنم تموم قصه ها ش دروغه.
شایدم این یادگاری بود که وقتی خیلی کوچیک بودم قصه گو برام بجا گذاشت.
اینه که دیگه دنبال قصه گویی نرفتم.
حالا هیچی نمیدونم جز یه چیز و اونم اینه که هیچوقت دلم نمیخواد دوباره بچه بشم .. یا قصه گویی ببینم.!
ماجرای قصه تو هم پیچیده تر از اونیه که بخوام دربارش صحبت کنم.. کلماتش باهم نمیخونن اما مثه یه پازل میخوان یه چیزی به خواننده بفهمونن.
امیدوارم این لونای قصه ها بلد باشه خوب زندگی کنه نه اینکه فقط قصه بگه.
تو هم باید خواننده خوبی باشی .. حالا که اینقدر خوب مینویسی یکبارم که شده خوب بخون.
غرور آدم رو نابود نمیکنه این از خود دور شدنه که آدم رو به تباهی میکشونه.
بین غرور و دلت فرق نذار.. این دلته که مغروره .. اگه بخوای دلت حرف بزنه غرورتم کم کم بار سفر میبنده و میره اونور دنیا.
میدونی؟ تو زندگی بعضی وقایع هست که آدم رو به خودش میاره.. در مسیر درست رفتن اونقدرها هم سخت نیست که ما ادمها فکر میکنیم ...
منم یه وقتا مسیرم رو گم میکنم اما تا شب نشده بر میگردم تو جاده اصلی.
من امیدوارم که مسیر سرسبز زندگیت رو پیدا کرده باشی.
و برای هرچه پربارتر شدن زندگیت دعا میکنم.
ممنون از اپ کردنت خبرم کردی نویسنده جوان
درضمن یه خواهش:
لطف بفرمایید من رو دیگه بانوی پاییزی یا بانو نخونید.
از این کلمه متنفرم .. من رو یاد چیزای خوبی نمیندازه.
دلیلی براش نمیبینم.
ممنونم.
موفق شاد و سربلند باشید ... با احترام * یاس سفید *
از ما هم النماس دعا.
ااااممم...ببین وقتی نظر میدی...تو اسمت یه e در قسمت sainet هست که اون e رو برداری درست میشه....ببخشید البته ها..........saint ....ببخشید باز.
این کلمه واسه من زنده کننده خیلی از خاطره هاست که دوست ندارم با یه حرف دستخوش تغییر بشه از توجه شما هم ممنون
سلام / میلاد مولود نیمه رمضان بر شما دوست عزیز مبارک باد
سلام خسته نباشی به وبلاگ ماهم سری بزن
خوشحال می شم