ماه رو گردن آویز رویاهات کردی اما
یه مشت خاک پات رو بردم که دلتنگت نشم
تموم جرم من این هست که فقط دوستش دارم نمیدونی تو دلم چی میگذره ...
9 سال قبل سرم گذاشتم روی پاهات گفتم خوابم میاد واسم قصه گفتی
یه پیرزنه بود یه گاو داشت در خونشون را آب داشت
گاوشو فروخت رفت مشهد بقیش باشه فردا شب...
اون موقع راحت خوابیدم ...
اما من بیدار شدم تو دیگه بیدار نمیشی
اون شب و از اون پرواز بلند نه سال گذشت
اما دیگه نگفتی که فردا شبه قصه چی مشه
حتما خودت میدونستی که دیگه فردا نداری منو تنها گذاشتی با همه تنهایی هام ...
که هر شب با تکرار این قصه که فرداش چی میشه خوابیدم
استخوانهای زیبای تنت زیر خاک سرد نغمه های جاودانگی رو زمزمه میکنه
هر شب سایه و خیال چشمای زیبات سراغ زنبق جاوید وجودم رو میگیره
انگار ، تو این روزگار که قحطی دوست و .... هست
من فقط با یاد تو اروم میشم و تو این لحظه تمام تنهایی من تموم میشه
راستی یادت رفت بگی بهم موقع دلتنگی سراغت رو از کدوم باغچه زنبق و نرگس بگیرم
همیشه چشم انتظار چشمهای توام دوباره یه سال دیگه رو باید بدون حضورت عزیزم شروع کنم خیلی سخته .ولی میدونم که همیشه حس با تو بودن کنار من هست و این یکی دیگه منو تنها نمیذاره حتی اگه خودت هم بخوای
اسم تو شروع زندگی من پایان اون هست
هیچ وقت دنیام رو بدون تو احساس نکردم همیشه و هر وقت تو با منی
میدونی اگه نباشی دیگه ماهی های توی تنگ بلور عاشق نمیشن دیگه برگای ریخته روی زمین به چه امید خودشونو اویزون درخت کنن دیگه ...
انگاری بدون تو من تموم هستی مو از دست دادم
میدونی سارا جون خیلی وقت دیگه پارک پرواز نمیرم دیگه اونم منو درک نمیکنه
الان فقط میرم اون جاهایی که باهات بودم میدونی تنم پر از گریه میشه
وقتی بوی تنت رو حس میکنم وقتی میبینم که با هم اینجا بودیم
واقعا دلم میخواد سارا با تموم وجود فریاد بزنم تا گوش همه کر بشه میخوام داد بزنم و بگم دوستت دارم اخه هیچ وقت نمیشه اون چشمای مشکی ناز و اون نگاه نافض از یاد ذهنم بره ...
اشک تو چشام پر شده ولی .... تا دم مرگ باهات اومدم
ولی انگار باید تنها میرفتی رفتی اما نمیدونی با من چی کار کرد روزگار
کجایی بانوی خاک ...
میخوام تموم احساسمو تموم وازه هارو تقدیم به خاک سردی کنم که تو رو در بر گرفته ...
بباید بر ان زنده بگریستن که بی یار خود بایدش زیستن
سلام دوستهای عزیز ببخشید اصلا حالم خوب نیست نمیدونم چی نوشتم به بزرگی خودتون دیگه ..... راستی یه شعر دیگه از نوشته های خودمه ؟
بچه ها جمله بسازید همه با «آورد»
باد با خود که همه خاطره ها را آورد
حال این عاشق بی حوصله را جا آورد
باد با خود همه خاطره ها را از یک جا
دفتر مشق چهل برگ به اینجا اورد
بچه ها جمله بسازید با آورد
من نوشتم غم عشق را ، غم عشق را که هر شب
جسد بی رمق و خسته سارا را به یاد آورد
آه که امروز چه شباهت دارم
به همان بغض فرو خورده که بالا اورد
یک نفر جیغ زد و نیمه شب هشتم اذر ماه
این شعر را مثل خودش مرده به دنیا آورد
تقدیم به او و به یاد او
ساشا
سلام. خوبین.
اول شدم؟!!!!
خیلی زیبا بود.
بابا بالاخره نگفتید این شعر به دستتون رسید یا نه؟
من هم آپ کردم. منتظرتون هستم
موفق باشید یا حق.
سلام.....احساستون انقدرقشنگه که آدمو مبهوت خودش میکنه.....این حس قشنگ،این دوست داشتن آسمونی واقعاْقابل پرستشه......کاش سارابود......گرچه هست ونزدیک ترازهمیشه.....چون توقلبتون وسلول سلول بدنتون جاداره.....یادش به خیر......درپناه خدا،شادباشین وامیدوار.
راستی درجواب کامنتتون بایدبگم.....منم عاشق روتجربه کردم،حالاهم دارم تاوانشو میدم!....برای این گفتم عاشق موندن هنره،چون هرکاری که سخته ارزش داره.....عاشق شدن راحته ولی عاشق موندن خییییلی سخته......برای همین دعا میکنم که همه بتونن تواین سختی موفق بشن.....بازم میم عاشق موندن هنره......به خودتون نگاه کنین.....هنری دارین که باهیچ چیزنمیشه عوضش کرد.......درپناه خدا،شادباشین وامیدواروهمیشه عاشق.
سلام:
حالتان خوب نیست ؟؟
۹ سال گذشته . باید صبر شما بیشتر شده باشد .
مطمئنم سارا جون راضی نیست که شما غصه بخورید .
من را تو یاهو ادد کنید.شاید بتونم مرهمی باشم .
سلام مجدد:
خدا این عزیز را بیامورزد . من روز اول نوروز به بهشت زهرا می روم (برای مادرم ) حتما آدرس سارا جان را از شما می گیرم .
خیلی دلم می خواهد به مزارشان بروم و از نزدیک براشون فاتحه بخونم . روحش شاد .
اولللللللللللللللل
خوب رویان جهان رحم ندارد دلشان
باید ازجان گذرد هرکه شود عاشقشان
روز اول که سرشتند زگل پیکرشان
سنگی اندر گلشان بود همان شد دلشان
گریه و اشک و حسرت اول مشق عشقه / حالا همه میدونن که مشکی رنگ عشقه / ... سلام یلداداش . قشنگ مینویسی . پیش منم بیا . آپ دیت کردم . راستی فردا ۹ آذره ... کاش میشد میدیدمت . فعلا یا علی
ساشا اسم توه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
گلم شاید کمن دیگه ننویسم.نمیدونم شاید یکی دیگه بسازم.مرسی از اینکه هنوز فراموشم نکردی..راستی به ایدیم ۱ی ام بده خوشحال میشم
سلام
نمیدونم حالت چه جوریه اما برات آرزوی آرامش میکنم.
خیلی خوبه که یه نفر یا یه روز برا آدم اینقدر با ارزش باشه.
خیلی خوبه.
گفتم زودتر بیام شاید آپ کرده باشی و حدسم درست بود.
اگه رفتی دیدن شازده خانم رویاهات بهش سلام برشون
یه فاتحه هم از من بهش هدیه کن.
دیگه نمیدونم چی بگم؟!
جز اینکه ...
....
هیچی.
امید دارم که زندگی بار دیگر بر تو لبخند زند.
لبخندش را پذیرا باش.
استوار باشی و سربلند.
* یاس سفید*
سلام
نمیدونم چی باید بگم...خدا رحمتش کنه
گفتم که ما اگه هم بمیریم ...
تا بعد
سلام...خدا رحمت کنه سارای عزیز رو...حیف که حس و حالت رو نمی فهمم...راستی خدا کنه که مثل اسمت از پیروان اهریمن نباشی(چشمک)
سلام دوست عزیزم
خوبی؟
من با اجازه لینکت کردم...
بعدشم آپ کردم...
خوشحال می شم بیایی
موفق و شاد باشی ..
لحظه هات همیشه آبی ...
سلام
غم خیلی قشنگی داری یه طوریه که آدم دلش نمیاد آرزو کنه که این غم از بین بره .
این شعرت هم زیبا بود
موفق باشی
سلام
به قولم وفاکردم
امروز ۹ آذره
شبونه اومدم
با فانوس
تا بعد
سلام عزیز عاشق.دیگه سراغی از ما نمی گیری.حالا خوب شد خودم اومدم وگرنه بعدا شرمنده ی خودت و روح سارا میشدم...راستش به عشق پاک و بی زوالتون غبطه می خورم.کمی هم برام عجیبه که یک مرد هنوز بعد ۹ سال عشقشو فراموش نکرده...برای سارا آرزوی آمرزش و برای خودتون آرزوی آرامش می کنم.
سلام دوست عزیز حالت خوبه ؟
پس هم درد هستیم درکت میکنم شدیدددددددد
دوست عزیزم خیلی سخته ولی چه میشه کرد
کاش میشد سرنوشت را از سر نوشت
خدا بهت صبر بده
منم اپم
موفق و شاد باشی
بای
سلام
اومدم و خوندم با تمام احساسم احساساتت رو درک میکنم
نمی دونم چی باید بگم و لی می دونم که تو این لحظات هیچ چیز نمی تونه تسلی بخش قلب ادم باشه ...... حرفی نمی تونم بزنم شما منو یاد.......... امیدوارم همیشه سبز باشید به یاد سارا و برای سارا
گناه مقدس عزیزم مدتی نتوانستم به دیدارت بیایم. امروز آمدم و همه پست هایت را خواندم. خیلی دلم می خواست بدانم در این لحظه از زمان در کجای این تهران بزرگ هستی
سلام دوست عزیز ..این پستت هم زیبا بوده منم اپم اگه قابل...یا حق
سلام/متاسفم/یادش همیشه گرامی/نمی تونم چیزی بگم!آخه اصلا درکت نمی کنم،شرمنده،ولی واقعا متاثر شدم.
سلام شعر زیبایی بود. بلاگ من برای آخرین بار به روز شد. دوست داشتی سر بزن
دوست عزیز سلام :
امروز ۹ آذر ماه است . یک فاتحه برای سارا خانم عزیز خواندم .
خدا ایشان را غریق رحمت کند .
شما هم غصه نخورید .همه ما رفتنی هستیم .
خداوند گلچین است .
یا حق
چرا سانس شب بلنده
چرا خورشید داره نورو
به روی بقچمون میبنده
سیب باغ قصه کاله
بازیگر روی پرده لاله
تو سکوت این نمایش
نمره ترانه چنده
ادما به جای دیدن
ما فقط تخمه شکستیم
چشمامونو وا گذاشتیم
در مغزامون رو بستیم
قهرمان قصه خسته
داد کشید با لب بسته
ادمی مونده تو قصه
ما نگفتیم که ما هستیم
کپ نکنید اگه غرور با یه پشه شکسته شه
اگه یه وقت میون فیلم پرده صحنه بسته شه
کپ نکنید اگه به دل یه نمره ردی بدن
جایزه شب رو به یه ستاره بدی بدن
ادما تو این نمایش
نقش ما فقط نگاهه
سوزن ریز حقیقت
میون انبار کاهه
کوره راه بی ستاره
راه به هیچ جای نداره
ما نمیرسیم به مقصد
این دیگه اخر راهه
ادما شاید یه روزی
اخر یه فیلم تازه
برسیم بالای تقویم
اونجا که روزا درازه
اسمون اونجا صافه
دشنه هاش توی قلافه
اونجا قهرمان قیلم هم
مثل ما ترانه سازه
کپ نکنید اگه غرور با یه پشه شکسته شه
اگه یه وقت میون فیلم پرده صحنه بسته شه
کپ نکنید اگه به دل یه نمره ردی بدن
جایزه شب رو به یه ستاره بدی بدن
سلام نمیدونم چی بگم؟خدا رحمتشون کنه سخته خیلی ولی صبور باش شعرتم حرف نداشت
سلام خیلی متن زیبا و تاثیر گذاری بود ...اشک تو چشمهای ادم میاره ..ادم رو یاد اون عزیزهایی می اندازه که یه روزی با اونا بودیم و حالا دیگه تنهامون گذاشتن حالا فقط مجبوریم به یادشون بسنده کنیم
یادشون همیشه با ماست همیشه همراهمونه ....تو خاطره هامون تا همیشه تا وقتی کنارشون بریم هستن ...
ممنون که به منم سر زدی....
از اشنایی با وبلاگتون خوشحالم
موفق باشی
جا مانده است چیزی / جایی / که هیچ گاه / هیچ کس / هیچ چیز / جایش را پر نخواهد کرد ........ ، سلام ساشا عزیزم، امیدوارم که آروم تر شده باشی اومدم که فقط تو این روز بدونی ما همه دوست داریم و کنارت هستیم، هرچند که هیچ کس جای اونی رو که رفته نمیگیره برات یه دنیا آرامش، یه دنیا شادی و یه دنیا زیبایی آرزو میکنم.
با سلام
خیلی زیبا و عمیق وصف می کنید
امیدوارم خداوند روح سارای عزیز را قر ین رحمت کند
شعر هم عالی بود
موفق و پیروز باشید
از کامنت آبان خوشم اومد ...ساشا...هیچ کس جای آنی که رفته را نمیگیره...
من ...
فعلا
بای
سلام گلم اپ کردم بیا پیشم ...منتظرتم
سلام.
زندگی شهد گل است زنبور زمان می خوردش... آنچه می ماند عسل خاطرات است..
شعرت خیلی زیبا بود.
آپم.
فصل گل می گذرد همنفسان بهر خدا.
خیلی غمگین بود. خدا رحمتش کنه. اشکم در اومد :(
سلام
این آپت خیلی ناراحت کننده بود
خداوند بهت صبر بده
دوست من ناراحت نباش مطمئنا سارا هم دوست نداره اینقدر غمگین باشی
سلام...............یادش گرامی باد
کسی که بر مر گش اشک می ریزیم فقط از نظرمان ناپدید شده است
مردگان نامرئی هستند ولی غایب نیستند
سلام
همون طور که گفته بودم ۹ آذر هست و اومدم....
خیلی قشنگ بود!...مخصوصا که از دلتون اومد و خودتون هم متوجه نشدید. می گن هر چه از دل بر آید، بر دل نشیند..! ولی اونقدر با احساس و واضح نوشته بودید که اشک مجالم نداد!... انشالله که خدا سارا جان را بیامرزد (براش فاتحه خوندم) انشالله که با ائمه اطهار محشور بشه! واقعا احسنت به این عشق پاک که بعد ۹ سال نه تنها کم نشده بلکه بیشتر هم شده! انشالله که تا ابد همینطور خواهد ماند! بازم تسلیت می گم ولی مطمئنم که خودش از داشتن شما خیلی خوشحال هست!
موفق باشید
التماس دعا
جالب بود
موفق باشی
به منم سری بزن آپم خوشحال میشم
امیدی نیست
شما با خودت چه کردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من نگرانت هستم
سلام آقا ساشا. احوال شما؟ اونقدر مطلباتون جالبه که هر روز چک می کنم ببینم آپ کردین یا نه. احساس پاک و زیبائی دارین. خوش به حالتون. منم آپ کردم. منتظرتون هستم.
موفق پیروز و عاشق باشی. قربانت...........عسل
آخی ... چه غمگین .. خدا رحمت کنه ...
دوست داری به من هم سر بزن .. یه ذره با هم میخندیم .. در مورد افکار کودکانه ام نوشتم .. خوشحال میشم بیایی و یه ذره از آیندت بگی..!!!
قلبم گرفت...
بانوی خاک نه...
سارا بانوی دل توئه....
بانوی عاشق...
سلام نازنینم
خیلی متن قشنگی بود
امیدوارم همیشه دریایی باشی
بای بای
دوباره سلام.....من که اومدم....ولی به دستورشمادوباره هم اومدم.....دوباره هم به عشق پاکتون غبطه خوردم.....ودوباره هم....................به هرحال....درپناه خدا،شادباشیدوامیدوار.
سلامممممممممممممممممممممم
دوست جونم خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شعر باحالی بود..................
عزیز به روزم بیا پیشم
یا حق
سلام.
برای هرمس مرگ هیچ وقت پایان نبوده و نیست که با از دست دادن کسی یا مرگ خودش فکر کنه ماهی ها توی تنگ دیگه عاشق نمیشن
شاید فکر کنی هرمس اینها را میگه چون هنوز عزیزی که خیلی دوستش داره را از دست نداره و نمیتونه تو را درک کنه
درست حدس زدی ولی هرمس چند سالی میشه که دیگه به این دنیا هیچ تعلق خاطری نداره و به هیچ جیزی دل نمیبنده چون نه تنها دیگران بلکه خودش هم رفتنیه.
خوشحال میشم به وبلاگ هرمس سر بزنی و اگر دیدی که حرفی برای گفتن دارم لینکش کنی و با هم تبادل لینک داشته باشیم.
تا بزودی خداحافظ
من شما رو لینکگ میدم خوشحالم این کارو بکنی
وقتی چیکه چیکه اشکات روی گونت می ریزه….. وقتی می گردی اونی رو پیدا کنی که می خوای … بعد یه لحظه خودتم گم می کنی وقتی می خوای بخندی اما اشک امانتو بریده .… وقتی می خوای گریه کنی اما غرور بهت اجازه نمی ده .…اونوقته که تازه می فهمی بغضت داره مچالت می کنه….. اونوقته که می فهمی منو کم داری … اونوقته که می فهمی هر کسی رو رها کردن راحت نیست …..
آره خودتم اینو خوب میدونی که اگه صداقت رو قبول نکنی خدا بهت پشت می کنه…… وقتی نمی دونی برای آروم شدنت باید چیکار کنی ….. وقتی هنوز تو لحظه هات صدای نفس های من جاری ….. اون زمان که اشک از چشمات حلقه حلقه پایین میاد ؛ اون زمان که دل اشک هم شکسته ؛ مثه دل من مثه دل تو !!!
آروم که چشاتو ببندی منو می بینی همون گوشه ی متروکه ی ذهنت که رهام کردی به امید خدا و خودت راه افتادی تا به آسمون برسی …. خودت راه افتادی تا سفر رو به پایان برسونی…. بدوون من ...بدون پاهای من.... اما بین سفر احساس کردی که یه چیزی کم داری … برگشتی که منو با خودت ببری !!! ؛ حالا … حالا … من دیگه نیستم … من دیگه وجود ندارم .. دیگه من حرفی ندارم ….
درود
تارنگار اریامنش به روز شد. موضوع:زنجیر وبلاگی اعتراض به ساخت سد سیوند.
زنده باشی
خیلی متاسفم واقعا تاسف بر انگیزه
اینا همش کار خداست و ما هم راضی به رضای او
امیدوارم تا زنده هستی عاشق باشی
عاقلانه فکر کن
عارفانه تصمصیم بگیر
عاشقانه زندگی کن
ساشای عزیزم درسته که دیگه جسم بانوت کنارت نیست اما مطمئن باش همه جا و در همه حال کنارته و خیلی اوقات به یاد او بودن قشنگ تر از هزاران حس دیگریست... ساشای گل شعرت هم بسیار قشنگ بود. موفق باشی عزیز :)
سلام خوبید؟ممنون از حضور زیبات
الان ایران هستید...خوش بگذره ..سفر خوب و خوشی داشته باشی........همیشه شاده شاد .مهربونه مهربون
خوبه خوب باشید
حق