غروب زیبایی داشت
انقدر زیبا که کسی - نپرسید ؟ چرا !!
بی تو مهتاب شبی باز از ان کوچه گذشتم
همه تن چشم شد ..................
سلام
میدونی عزیزم بعد از چند وقت – واقعا طاقت دوری ازت ندارم
میخوام بیام پیشت دلم خیلی برات تنگه
اینجا همش تو این فکرم که رسیدم ، بهت چی بگم –
از کجا باید برات بگم – دلم از دست دنیا پره دلم گرفته بانو
میدونی که فقط کار خودته که دلمو ...
مطمئن باش که فراموش نمیشه واسه همین دارم میام
میام که شروع نهمین ساگرد سفر قشنگت
پیشت باشم عین سالهای قبل...
اره خودم بودم که تموم وسایل سفرت رو مهیا کردم
باورم بود که باید بری – باید میرفتی تا این بشه سرنوشت ما
که فقط تو حسرت عشقت بمونم
راستی بانو دوستت دارم
به امید روزی که دوباره کبوتر هامون رو پیدا کنیم
سلام دوستای خوب واقعا دل تو دلم نیست واسه دیدن دوباره تهران و (...)
اینم یدونه از شعرهایی هست که واسه سارا عزیزم نوشته بودم
در لابه آن درختان
بازهم باد « آورد »
عطر آن خاطره ماندگار را
بغض راه نفسش را بسته بود
چشمان نرگسی اش را آرام بست
با چشمان پر از شبنم دیدم
آن روح سبز را که چه زیبا سرد میشد
دیدم، برگ سبزی از بید که به آنی زرد میشد
و برای من آن زرد که فقط خاطره ای سبز میشد
گفتم : کجاست اون نرگس مست ارام صدایش کن
بلکه ایمان آوری آن نهال عشق در خاک خفته است
چرا باور کنم .....
وقتی هنوز هم زنبق ، باز با یک لبخند
میکشد نقش رخش بر پیکرم
پس چرا ، پس چرا باورکنم ، ان نهال عشق خفته است
سلام دوست خوبم
مثل همیشه زیبا و با احساس
سفرت هم بی خطر
منم آپم بدو بیا
سربلند باشی بای.
من چه سبزم امروز
و چه اندازه تنم هشیار است !
در دلم چیزی هست مثل یک بیشه نور مثل خواب دم صبح
و چنان بی تابم که دلم می خواهد
بدوم تا ته دست بروم تا سر کوه
دور ها آوایی است که مرا می خواند ......
سلام دوست من. خوبی؟ ممنون بهم سر زدی. مطلباتو خوندم. امیدوارم تو زندگیت به هر آرزوئی که داری برسی. بازم ژیشم بیا. موفق و پیروز و عاشق باشی. قربانت...........عسل
شرمنده به خدا که اشتباه شد طبق عادته باز هم معذرت
سلام
میخواستمنظر خودمو در چند خط راجع به احساسی که از خودت نشون میدی بنویسم ولی به یه بیت شعر که اکتفا کردم
...
آنکه میگوید هیچ ندانست
و آنکه نمیگوید چیزها داند !
...
خوش بحال سارا
با آروزی سلامتی
یا حق
گل اشک
شکفته روی گونه ام
دونه دونه
دل من
به یادت
شعر مرثیه می خونه
تو
آهنگ صدات
از نسل بارون
تو شعرت
شعر گلدون و زمستون
تو بودی
هم صدایی
برای قلب عاشق
ولی
تنهاتر از
گل شقایق
مسافر
تو رفتی
زدی بر قلب عاشق
رنگ ماتم
صدای تو مونده
برای زخم عاشق
گشته مرهم
گل افشین
کجایی
باز رسید
فصل زمستون
تو رفتی
دوباره باغچه هامون
گشته عریون
جای تو مونده خالی
توی خونه
گلای باغچه می گیرن
بهونه
گلدون چشم انتظاره
مثه من بیقراره
صدات می پیچه
در گوشم دوباره
گل افشین
کجایی
ببینی داغ مرگو رو تنامون
صدای تو مونده
روی آهنگ تلخ گریه هامون
روی آهنگ تلخ گریه هامون
روی آهنگ تلخ گریه هامون
خداحافظ
چقدر با این شعر مشیری خاطره دارم منم آپم یا حق
دوست عزیزم سلام...خوشحالم که داری میای ایران...روح سارای عزیز هم شاد!!!
سلام دوست خوبم
شعرت عالیه..
با سلام
ممنون از لطف و همراهی شما
شعر زیبایی بود
موفق باشید
گر دوستی به زعم خدایان گناه ماست
نفرین به ما که سخت گنهکار بنده ایم
سلام
خوشحال می شم بهم سر بزنید
شاد باشید.
سلام مهربون
چقدر زیبا و با احساس نوشتی
مخصوصا شعرش خیلی قشنگ بود
راستی منم آپم خوشحال میشم بیای
سلام ممنون از حظورت. من هم دل تو دلم نیست برم تهران اما نمی تونم اینجا نفسم گرفته نمیتونم بیشتر تحمل کنم غم غربت غم بزرگ و سختیه .... شعر زیبایی نوشتی امیدوارم هر چه زودتر به کبوترت برسی بای
سلام
امیدوارم حالتون خوب باشه
ممنون که بهم سر می زنین
راستش من از اون جمله ادماییم که بعد از یه مدت از انجام یه کار خسته می شن و دیگه می ذارنش کنار
فکر نمی کنم دیگه بتونم ادامه بدم
شعرتون خیلی قشنگ بود
امیدوارم همیشه موفق باشین
سلام
مثل همیشه باحال.
حق پشت و پناهت.
یا حق..........
ان دوست که عهد دوستداری بشکست
می رفت و منش گرفته دامن در دست
می گفت که بعد از این به خوابم بینی
پنداشت که بعد از او خوابی هست
گناه مقدس :
گفتی دوباره بیدارش کن.گفتی میدانی که فایده ندارد.
.گفتی هیچچیز معلوم نیست.گفتی شبهایی که برف میآمد تا صبح بیدار میماندی.
.گفتی خواب شما را میدیدم.گفتی بحث تمام شدهیی را کش بدهیم.
گفتی ممکن است چیزی تکان دهنده بگویی.گفتی با صدای هرچه بلندتر..
گفتی واپسین ساعات روز آینده کلافه خواهی شد.گفتی این دیوار فرو میریزد..
گفتی این اعترافات چیزی را حل نمیکند.گفتی من تنها ایستاده بودم..
گفتی کسی زنگ نزد.گفتی کسی نگاه کرد به جای کسی..
گفتی یقهی دکمهی پیراهناش افتاده بود.گفتی حتمن زنگ میزنی..
گفتی فردا برف میآید.گفتی هنوز هم داشت برایم دست تکان میداد..
گفتی من گناه مقدسم ...همین ...و من داشتم به این نامی که گفتی فکر میکردم : گناه مقدس !
سلام دوست عزیز خوبی ؟
من اپم منتظر حضور سبز و پر مهرتون هستم
موفق باشی بای.
مثل همیشه زیبا و جالب نوشتی
چیـزی مـرا به قسمـت̗ بـودن نمی بـرد
از واژه ی دو وجهی̗ تکرار خسته ام
من بی رمق ترین نفس̗ این حوالی ام
از بـودن مکــرر ̗ بر ، دار خسـته ام
من با عبور ثانیه ها خرد می شوم
از حمل̗ این جنازه ی هشیار خسته ام
سلام من اپم خوشحال می شوم از حضورتان
تو همون کوچهی بُنبست ، که گذرگاهِ غزل شد ! اونجا که اسم منُ تو ، مثل یه ضربالمثل شُد ! کی به جز من مثه سایه ، پابهپاس با غم چشمات ؟ اون کیه که غصه داره ، برای شبنم چشمات ؟ اون کیه که حتا تو خواب ، تو همیشه روبروشی ؟ اون اسیر جادههاسُ ، تو جوابِ جستجوشی !
سلام .ممنون که بهم سر زدین البته فکر میکنم من یک بار دیگه هم اومده بودم.راستی تو کامنتتون گفته بودین که سلامتونو به گلتون برسونم .منم انجام وظیفه کردم و اگر منو قابل بدونه یه هدیه ی ناقابل براش بردم. امیدوارم خوشش بیاد. روحش شاد و یادش گرامی.
این شوق کولی وار برای جدایی ! همدیگر را سیر ندیده جدا می شویم ...
سلام غربت نشین .۸ سال از این تبعید اجباری داره میگذره . همون روزهای اولی که از ایران بیرون امدم به خاطر جا گذاشتن دلبستگیهام مردم . مرده ای بودم که زنده مانی میکرد . تنها یک چیز منو سر پا نگه میداشت و اون عشق به بازگشت بود . عشق به روزی که دروازه بسته کشورم باز به روی من باز بشه . این روزها بد جوری گرفته ام اون عشق و امید رو ازم گرفتن . بد جوری ازم گرفتن . امروز دیگه اروزی بازگشتی ندارم حتی اگر ایران ازاد بشه . میدونی ادم بی انگیزه یعنی چی؟ دلم خیلی گرفته . خیلی زیاد
سلام خوبید ....من یک معذرت خواهی بدکارم خدای نکرده من قصد جسارت نداشتم
بهر حال شما از ما بزرگترید احترامتون واجب /منکه شما رو ندیدم ولی از نوشته هاتون معلوم
که ادم خشکی نیستید ومطمئنم چهره جدیتون حاکی از چیز دیگه است............
(ولی من کار شما رو.......................؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟) راستی.........؟.نیمه کاره حرف نزنید؟؟؟؟؟
ببینم شما می تونید منو کلافه کنید یا من شما رو(چشمک)در ضمن لوسی هم یک جریان طولانی داره
فردا روز پرواز به اغوش وطن .......... یک سبد یاس سفید از طرف هم وطننان تقدیم شما.شاد باشید