معراج

گفت انجا چشمه خورشید هاست
اسمانها روشن از نور و صفاست
موج اقیانوسجوشان فضاست
باز من گفتم که <بالاتر کجاست>
گفت بالاتر جهانی دیگر است
عالمی کز عالم خاکی جداست
پهن دشت اسمان بی انتهاست
باز من گفتم که <بالاتر کجاست
گفت بالاتر از انجا راه نیست
زان که انجا بارگاه کبریاست
اخرین معراجما عرش خداست
باز من گفتم بالاتر کجاست
لحضه ای در دیدگانم خیره گشت
گفت این اندیشه ای بس نارساست
گفتمش از چشم شاعر نگاه کن
تا نپنداری که گفتاری خطاست
دور تر از چشمه خورشید ها
بر تر از این عالم بی انتها
بازهم بالا تر از عرش خدا
عرصه پرواز مرغ فکر ماست