به امید دیدار دوست

میدونید اصلا خوشحالی من از به ایران اومدن نیست

 خوشحالی من فقط دوباره دیدن سارای عزیزم هست

راستی دوستای عزیز برای روز 9 آذر حتما پیش ما بیایید

کم بیش میدونید دیگه سالگرد نهمین پروازش هست و من....

 

 

من تموم قصه هام قصه توست

اگه غمگینه اون از غصه توست

تو این ماه تموم آرزوها خاطره ها و رویاها .....

اره تموم زندگی !! سنجاق شده به پاییز و خزون

همه روزها رو به صف کردم تا بپرسم  (...) هی پاییز تو کجا میری

میدونم که خبر نداری ولی وایسا و ببین

میخوام واقعیت رو واقعی ببینم

داری میری اما تو کوچه بی انتهای سرنوشت صبر کن تحمل داشته باش

ببین این مرد عاشق رو که تموم زندگی خودشو پای یه عشق ......

خیلی از احساس پرم نفس تو سینه ام حبسه ... دارم میام به وطن

این بار میخوام با سرنوشتم بجنگم

میخوام کفشهای سرنوشتمو جفت کنم

سلام به تهران به همه دوستام از خانی اباد گرفته تا اریاشهر

دوباره دارم میام درسته که مثل یه غریبه هستم اما

اما هنوز هم همون مرد مغروری هستم که ...

 با همون چهره جدی و دلی ....با خودم بازهم میارم تموم

 ارزوهای کالموتموم خاطره های خاکستری و کل رویاهای به گل نشته رو

خیلی سخته گفتن این حرف ولی واقعا من تو این غمار باختم

باخت که نه من مٌردم ... تو این بازی من مٌٍردم با تموم ...

 

با زهم از همه دوستای خوب دعوت میکنم که نهم اذر پیش ما بیایید

 

با همه توان خود کوشیدی ارام بمیری

بی فریاد ناله ای یا لرزشی   

 مبادا که هراسی به دلم راه یابد

دستت دلجویانه سرد شد در دستم 

مرا با خود به خواب بردی

با خود بردی تا با مرگ اشنایم کنی

در گذشته هم همینگونه میبردی

برای اشنا کردن با عشق روزی ....

روزی از پی تو خواهم امد   به ان قلمرو خاموش

با عشقی کودکانه

جایی که پیش از من گام نهادی تا وقت امدن احساس غربت نکنم

و من هرگز  هراسی به دل نخواهم راه داد

از پی تو خواهم امد ...... روزی