مولای دل علی

هوالمحبوب 
ت به سرم نیست جز منت مولا
شهادت بزرگ مرد فلک و افلاک  تسلیت


ترنم 
ساحل شکافته پهلو گرفته بود
ماهی که از ادامه شب رو گرفته بود

آرامشی عجیب در اندام سرو
گویا تنش به زخم تبر خو گرفته بود

دستی به دستگیره دروازه بهشت
دستی دگر بر آتش پهلو گرفته بود

برخواست تا رسد به بهاری که رفته بود
اهوی عشق بوی پرستو گرفته بود

آن شب مرگ چگونه به بانو جواز داد ؟
او که همیشه اذن از بانو گرفته بود

از کوچه های شهر صدایی نشد بلند
نعش مدینه در تب شب بو گرفته بود

پشت زمین شکست - خدا گریه اش گرفت
وقتی علی دو دست به زانو گرفته بود

با تشکر از دوست عزیزم اقا مهدی

تو این شبهای پر فیض ما بنده گناه کار رو فرامش نکنید - محتاجیم

شاید شعر زیاد به امروز نیاد ولی این قصه هم مثل آشورا ست که وقتی حضرت زینب از گودال قتلگاه بلند شد دیگه هیچ کس نشناختش
علی هم شب وفات حضرت زهرا تموم کرد با رفتن سنگ صبور تمام وجودش رو از دست داد البته من خودم چون مادر ندارم (زنده هستا) هر جا وقت بشه از بانوم زهرا میگم 
میگن هرکسی مدد میخواد از مولا علی میگیره
چون علی شد بی کس بی هم نفس گفت: یا زینب به فریادم برس

سنگ صبور علی
عرضه میدارم که ای شهر رسول در کجا مخفی بود قبر بتول
از تمام نخل ها پرسیده ام آری اما پاسخی نشنیدهام
یا امیر المومنین روحی فداش آسمان را دفن کردی در زیر خاک
آه را در دل نهان کردی چرا ماه را در گِل نهان کردی چرا
یا علی جان طربت زهرا کجاست یادگار غربت زهرا کجاست
آه از ان ساعت که اتش سر گرفت جام را از ساقی کوثر گرفت
یاد پهلویش نمازم را شکست قامت فاطمه - پشت درها شکست
اه زهرا تا ابد جاری بود دست مولا تا ابد تشنه یاری بود
چون علی شد بی کس بی هم نفس گفت : یا زینب به فریادم برس
زنده یاد حاج اغاسی

به ارزوی روزی که ما هم حرم اقامون رو زیارت کنیم
تنها ارزوی هست که میترسم اجل امون نده